محمد حسن عبدالصمد، کارشناس حوزه علوم شناختی و رسانه:
فضای مجازی چگونه ادراک انسان ها راتغییر میدهد؟
برای دیدن فیلم این نشست به لینک زیر مراجعه نمایید
https://www.aparat.com/v/G3kAU
برای شنیدن فایل صوتی این نشست به لینک زیر مراجعه کنید
https://bayanbox.ir/info/8721232839682393128/%DB%B2%DB%B8%DB%B1
برای دیدن متن این نشست به ادامه مطلب مراجعه نمایید
رسانه تلقی ما را از مفاهیم تغییر میدهد
اولین گامی در رسانه؛ رسانه تلقی ما را از مفاهیم تغییر میدهد، اولین شبهه و ایرادی که به ما بهعنوان کاربر و مخاطب برمیگردد این است که احساس میکنیم این مفاهیم روی ما تأثیری ندارد که این اولین خطای شناختی و راهبردی است که کاربر معمولاً با آن مواجه است.
برای مثال شما اگر یک تصویر از کودکی که گرسنه و فقیر است نشان بدهیم چه حسی خواهید داشت؟ بعد عکسی از پوستر فیلمی ترسناک نشانتان میدهیم وقتی این عکس را میبینید چه حسی به شما دست میدهد؟ عکس غذایی خوشمزه و زیبا را میبینید این عکس چه تأثیری بر روی شما میگذارد؟ یا اگر عکس بازیگران کمدی را ببینید میبینیم که حضار لبخند میزنند، تمام اینها روی شما تأثیر میگذارند، اگر این عکسها در کنار هم قرار گیرند 100 هزار عکس در کنار هم با بار معنایی، سناریو، داستان مشخص و آهنگ یا موسیقی متن تأثیرگذار، همه این موارد بر روی فرد میتواند بسیار تأثیر بگذارد. شاید مجموع اینها یک پیام بازرگانی، فیلم، سریال و یا بازی رایانهای شودکه در کنار هم میتواند تأثیرگذار باشد، پس این نکتهای که درون ذهن ما هست که مگر میشود من فیلم ترسناک ببینم و تأثیر بر رویم بگذارد و تمام توجیهات را به کار میگیرید و میگویید روی من تأثیر ندارد، مثلاً من عضو این اپلیکیشن میشوم روی من تأثیر نمیگذارد، من این کلیپ را میبینم و روی من تأثیر ندارد چون من کارشناس، رصدگر هستم و خطرات آن را میدانم.
تأثیر نگاه در اختیار ما نیست/ رسانه گامبهگام ادراک و رفتار مخاطب را تغییر میدهد
تأثیر نگاه در اختیار ما نیست آنچه در اختیار ما است مدیریت نگاه است. مدیریت نگاه یعنی مدیریت اینکه من چه چیزی را ببینم و چه چیزی را نبینم، چه چیزی را بر روی تلفن همراهم نصب کنم و چه چیزی را نصب نکنم، این در اختیار من است، نمیشود من عضو اینستاگرام ب شوم که ساختار آن به این صورت است که من را تربیت میکند و من از آن تأثیر نپذیرم. من با مثالهایی این را برای شما میگویم که رسانه گامبهگام چهکارهایی را انجام میدهد که منجر به تغییر ادراک و بعدازآن تغییر رفتار ما میشود.
رسانهها در گام نخست؛ اعتبار سازی میکنند
اولین گام اعتبار سازی رسانهای است که رسانه (هر ابزاری که بهعنوان انتقال پیام از آن استفاده میشود) باید بهگونهای برخورد کند که من به آن اعتماد کنم و احساس کنم که خطری برای من ندارد وقتی من چنین حسی را نسبت به آن پیدا کنم، مثلاً شما به موبایل فروشی رفتهاید تا تلفنی بگیرید که اسم آن را تلفن همراه گذاشتیم و باورمان شده است که این فقط یک تلفن همراه است که این فقط تلفن همراه نیست بلکه نوعی از زیست است که با ما همراه است؛ من بسیاری از فعالیتهای روزمره خود مانند حملونقل، خرید، ذائقه، ارتباطات اجتماعی، ارتباطات فردی و خانوادگیام را با این تنظیم کردم. وقتی به این تلفن همراه اعتماد کنم زندگی خودم را درون آن میریزم، شما در گوشی دوستتان عکسهای شخصی خودتان را نمیریزید، میگویید چون گوشی شخصی من است و من احساس تعلق و مالکیت نسبت به آن دارم؛ خصوصیترین عکسها و گفتگوهایی را که هیچکسی از آن خبر ندارد را در تلفن همراه دارم، خریدها و حسابهای بانکی من درون آن است.
تلفن همراه زیست مجازی شما میشود
وقتی احساس اعتماد نسبت به تلفن همراهم دارم و تمام زندگیام را درون آن قرار میدهم کسی که به این گوشی و فضای مجازی من دسترسی دارد به ویژگیهای درونی من هم دسترسی پیدا میکند و دقیقاً میداند که چه چیزی را دوست دارم و چه چیزی را دوست ندارم به چه چیزی علاقه دارم و به چه چیزی علاقه ندارم، حتی بسیاری از آن خصوصیات را کشف میکند که خودم هم از آن بیخبرم؛ مثلاً من نمیدانم از چه چهرهای خوشم میآید ولی او میتواند تشخیص بدهد با استفاده از دنبال کنندههایی که در صفحه من وجود دارد و با استفاده از سرچ هایی که من دارم، میتواند تمام علایق و سلیقههای من را شناسایی کند. حتی شاید من ندانم که به چه رنگی علاقه دارم و بهصورت ناخودآگاه عکسی را انتخاب کنم که در طول سال مثلاً این رنگها را انتخاب کردهام.
رسانه برای مخاطب نیاز سازی میکنند
کسی که به اطلاعات تلفن همراه شما دسترسی دارد این را راحت میتواند به دست بیاورد، اینها به چه درد او میخورد؟ اولین گام برای اینکه بخواهند ادراک ما را تغییر دهند این است که اعتبار سازی رسانهای کنند به این منظور که من زندگیام، تمام افکار و علایق و ناخودآگاه ذهنم را درون این بریزم و وقتیکه این کار را کردم شرکت سازنده که به اینها دسترسی پیدا کرد با توجه به این دادهها سناریویی را برای من تعریف میکند، نقاط ضعف و قوت من را شناسایی میکند و میگوید این فرد، اهالی این مدرسه، استان و کشور با این جمله ممکن است که تحریک شوند و به خیابانها بیایند، با استفاده از این کاراکتر مثلاً اگر پویانماییای برایشان بسازم بچههای ایرانی را کشفشان کردهام که چه رنگی را دوست دارند، چه نوع گویشی را دوست دارند و چه مدل ابرویی را دوست دارند، بر اساس آن محتوایی را تولید میکند محتوایی که بهظاهر به دل من بنشیند؛ در این محتوا که مبتنی بر نیازهای ظاهری انسان یا مرتبط با نیازهای کاذب انسان است برای اینکه بتوانند ما را مدیریت کنند برای ما نیاز سازی هم میکنند.
رسانه چنان قدرتی دارد که میتواند ارزشها را به ضد ارزش تبدیل کند
اولین گام این است که آنها (مدیریت اپلیکیشن های خارجی) بر اساس نیازهای انسان و ذائقهای که به دست میآورند پلتفرمی را ایجاد میکنند یا یک پیامی را ایجاد میکنند که این در محتوا میتواند خبر، بازی، کلیپ و پویانمایی باشد و بر اساس آن ذائقه سازی میکنند. رسانه چنان قدرتی دارد که میتواند تلقی ما را از یکسری مسائل بهکلی تغییر دهد اگر من به شما بگویم که شما امروز اینجا میخواهید بیایید حرکتی عجیبوغریب یا رفتاری غیرمعقول انجام دهید، مثلاً قندان را در دست بگیرید و با آن به خانه بروید شما جواب میدهید که مسخره است چه معنی دارد که من این قندان را در همهجا در دست بگیرم؛ اما رسانه میتواند کاری کند که 10 -5 سال دیگر شما باافتخار این کار را انجام دهید در حال حاضر واکنش نشان میدهید اما چون رسانه بهصورت تدریجی و آرامآرام این کار را انجام میدهد ما متوجه نخواهیم شد میتواند ارزشها را به ضد ارزشها تبدیل کند و ضد ارزشها را به ارزش تبدیل کند.
برای مثال چندین سال پیش عجیب بود که مردی با شلوار پاره به مهمانی برود و اصرار هم میکردند میگفت من شلوارم پاره و یا کوتاه است و نمیتوانم بیایم بعد از چند سال فرزند همان فرد پول میدهد و شلوار پاره میخرد چون رسانه در نظام ارزشی ما در برخی موارد تأثیر گذاشت و این تغییر را ایجاد کرد و اگر حواسمان نباشد متوجه آن تغییرات ریز نباشیم، ضربه میخوریم. مثلاً صداوسیما برنامهای را نشان میدهد و نکات ریزی در آن وجود دارد لازم نیست سریع به حوزه اخلاقی وارد شویم و برخی میگویند میخواهند اباحه گری در مسائل جنسی داشته باشند اینها میخواهند سبک زندگی را تغییر دهند. برای مثال تلویزیون مسابقهای به نام سیم آخر نشان میداد که آقای رشید پور مجری این برنامه است و بمبی است که بالا میآید و سؤالات را پاسخ میدهند و سیمها را میبرند، آیا به این برنامه کسی اعتراض دارد؟ نهایتاً میگوییم یک کپیبرداری از برنامهای خارجی است. یا برنامه کودک شو و عصر جدید که با اینها مشکلی نداریم که من تغییر ریز آن را میگویم که اگر ما اینگونه به رسانه نگاه کنیم میفهمیم که یک آیتم در طولانیمدت به جامعه و درک ما از مفاهیم چه ضرری میزند؟
اگر به خاطر داشته باشید قدیمها برنامهای به نام دیدنیها نشان میداد، این برنامه چیزهای خندهداری را نمایش میداد، یکی از چیزهایی که در این برنامه اتفاق میافتاد که کپیبرداری از یک برنامه غربی بود این بود که فردی با اسکی میرود و بهصورت ناگهانی به زمین میخورد یا در برف میرود و به زمین میخورد، در زیر این تصویر صدای افکت خنده میگذاشتند که اگر این برنامه را میبینی باید بخندی چون خندهدار است، مثلاً بزرگتر شدیم و به مدرسه رفتیم اگر میدیدیم یکی از همکلاسی هایمان در روز برفی لیز میخورد و روی زمین میافتد بهجای اینکه دستش را بگیرد و او را کمک کند و از افتادن او ناراحت شود میخندد، این خنده را چه کسی در ناخودآگاه او قرار داده است؟ رسانه آمد و این کار را کرد و هیچکس هم آن موقع اعتراضی نمیکرد که زنگ بزند به صداوسیما که چرا این برنامه را پخش میکنید؟ یا خنده بر روی این اشتباه بوده و امر قشنگی نیست، بافرهنگ و سنت ما در تعارض است.
رسانه تلقی مخاطب را بهصورت آرام و تدریجی تغییر میدهد
حالا چندین سال گذشته است، در برنامه سیم آخر اگر سؤال را اشتباه جواب بدهید و سیم را ببرید رنگبر صورت فرد پاشیده میشود، من سؤالی میپرسم اگر الآن آب بر روی صورت شما بپاشم شما خوشحال میشوید یا ناراحت؟ در فرهنگ ما اینکه فردی در صورت دیگری چیزی مثل آب یا رنگ پرتاب کند نشاندهنده بیاحترامی است. ولی رسانه تلقی ما را بهصورت آرام تغییر داد، وقتی رنگها پاشیده میشود مجری میخندد. در برنامه کودک شو وقتیکه زن و شوهر هستند و یکی سؤال میپرسد و اگر آنیکی اشتباه جواب دهد مجری دکمهای را فشار میدهد و مثلاً آب گوجهفرنگی بهشدت روی صورت او پاشیده میشود و مجری و تمام حضار هم باید بخندند و اگر نخندند صدای افکت خنده را پخش میکنند که نشان دهند این موضوع خندهدار است که این در طولانیمدت میگوید که ادراک شما از اینکه پرده احترام و بیاحترامی را جابهجا میکند، خط قرمزها را جابهجا میکند و تصویر خشونتآمیز و غیراخلاقی نشان نداده است و هیچکس هم به این چیزها اعتراض نمیکند.
منتظر هستیم که لایه بدی بیرون بیاید و یا موسیقیای مثل ساسی مانکن را بشنوند تازه گوشهایمان را تیز میکنیم در اینگونه موارد احساس خطر میکنیم که باید هم احساس خطر کنیم ولی در آن موارد که در رسانه اندکاندک اتفاق میافتد احساس خطر نمیکنیم. چرا نوجوانان ما باید از این لایو ها و موسیقیهای امثال ساسی مانکن استقبال کنند؟ گاهی اتفاقاتی روی میدهد که در ادراک سازی ما تأثیر دارند همه مردم ما احساسشان این است که این کلیپ دیدهشده است و نوجوانان ما استقبال کردند، ما پیامدهای آن را متوجه نمیشویم پس این چیز خوبی است که اینها استقبال کردند؟ پس معلوم میشود که متناسب با نیاز نوجوانان است که این را میبینند یا گاهی اوقات خود رسانه کاری کرده است که ما احساس کنیم که این را همه میبینند.
مثلاً موسیقی قبلی ساسی مانکن این خواننده مبتذل که در مدارس و ... پخش شد در شبکه نفوذ بود در چند مدرسه پخش شد و کلیپش بیرون آمد. ما چند مدرسه در ایران داریم؟ چندین هزار مدرسه در ایران داریم ولی چند کلیپ از این مدارس ساخته شد؟ مثلاً 20 کلیپ ساخته شد که من دیدم پلیس آماری داد که برای مدارس بود که با این موضوع برخورد کردهاند؛ اما رسانه با توجه به قدرتی که دارد طوری وانمود میکند که همه دانش آموزان در همه مدارس این موسیقی را باهم دیگر میخوانند و هراسی را ایجاد میکنند.
برای مثال گوگل و کافه بازار چه الگوریتمی دارند که بهعنوان پربازدید ترین ها معرفیشدهاند، به شما میگوید که اینها بیشترین دانلود را در کل دنیا یا در ایران داشتهاند پس بهتر است شما هم اینها را انتخاب کنید. آیا واقعاً بر اساس بیشترین دانلود و سرچ است؟ اگر این فکر را میکنیم بسیار ساده انگارانه است، چون او انتخابهای ما را مدیریت میکند. نکتهی بعدی بحث ایجاد احساس فضای آزاد در فضای مجازی است، من احساس میکنم فضا، فضای آزادی است و خیال میکنیم اختیارداریم، عضو این اپلیکیشن شویم میتوانیم هرگونه که بخواهیم سیستم را به جلو ببریم.
چرا نوجوان وارد اپلیکیشن لایکی میشود ممکن است در آن گیر بیفتد؟!
برای مثال نرمافزار لایکی بر چه اساسی ایجادشده است؟ چه چیزی در آن دیده میشود؟ من وارد مباحث تربیتی نمیشوم که بسیار مفصل است که چرا نوجوان وارد لایکی میشود ممکن است در آن گیر کند و خوشش بیاید چون در فضای واقعی، در محیط خانواده، محیط مدرسه و ... به آن هویت داده نشده است. تأیید نشده و استعدادهای او شناسایی نشده و اگر هم شناساییشده پرورش نیافته است. هرکسی به دنبال این است که از طرف نزدیکان دیده شود، پدر و مادر به او افتخار کنند که تو این توانمندی را داری و باعث افتخار فامیل هستی، وقتی میبیند اینها وجود ندارد و همیشه در حال سرزنش از طرف خانه و خانواده است. میبیند در یک نرمافزار چه کسانی اول هستند چه کسانی دیده میشوند؟ کسانی که از خودشان مثلاً دابسمش بگذارند و مثلاً دابسمش فلان خوانندهای را که روی بورس است را انجام میدهند. آن نوجوان به دنبال محتوا نیست به دنبال دیده شدن است و برای اینکه در این سیستم باقی بماند و دیده شود مجبور است با الگوریتم آنها حرکت کند.
اینستاگرام بر اساس سیاستی نوشتهشده است و آن سیاست را ناخودآگاه درون مخاطب اعمال میکند
در اینستاگرام هرچقدر کارهای عجیبوغریبتر انجام دهید بهتر دیده خواهید شد، شما ببینید که چالشها چقدر به سمت ساختارشکنی میرود، چالشی که کارهای بیادبی را با پدر و مادر انجام دهند برای اینکه دیده شوند شاید قلباً از کار خود راضی نباشند و از این لحظه که این کار را میکند ناراحت است ولی میگوید چالش است دیگر اشکالی ندارد. همه این اتفاقات آرامآرام اتفاق میافتد چون فرد احساس نمیکند که اینستاگرام بر اساس یک سیاستی نوشتهشده است و آن سیاست را ناخودآگاه درون تو اعمال میکند. بهترین جمله این است که آیا رسانه در جهت رشد من است یا در جهت انحطاط من پیش میرود؟ رشد یعنی پیشروی به حداقل؛ اگر به آن دنیا هم اعتقادی نداشته باشیم بگوییم بهسوی این دنیای من. از خودمان بپرسیم که چه سودی تا به الآن برای من داشته است؟ چه آوردهای برای من داشته است؟ من عضو اپلیکیشن های بسیاری هستم، عضو کانالها و گروههای بسیاری هستم اینها چه آوردهای برای من داشتهاند؟
فضای مجازی درک ما را از صلهرحم تغییر داد
من در رابطه بااینکه میگویم که رسانه تلقی ما را تغییر میدهد تحقیقی کردم راجع به گروههای فامیلی که همه در حال حاضر عضو گروهی در شبکههای اجتماعی هستند که فامیلهایشان هم هستند، دیدم که در این گروههای فامیلی اکثراً حال و احوالپرسی نمیشود اینگونه نیست که همه از هم حال و احوال بپرسند و مباحث مرتبط با فامیل و خانوادگی و ... گفته نمیشود. بیشتر مباحثی را که در کانالها و گروههای دیگر میبینند در اینجا فوروارد میکنند که مثلاً دیگران هم استفاده کنند من نمیخواهم بگویم که این بد یا خوب است اما مسئلهای که اتفاق میافتد این است که مثلاً یکی از اقوام ما سادات است و عید غدیر شده است من میخواهم به او تبریک بگویم اگر بخواهم نشان دهم که به فامیل و صلهرحم اهمیت میدهم در آن گروه به او تبریک میگویم یا شخصی یکی از اقوام یا پدرش فوت کرده است من آنجا تسلیت میگویم یا عروسی رفته تبریک میگویم یعنی پیام ما بهعنوان ارتباط اجتماعی که ما نیاز به این داریم که ارتباطات فیزیکی داشته باشیم، من نیاز دارم که دایی یا خالهام را ببینم، نیاز دارم که دست برادرم را بفشارم و چشم در چشم بتوانم ارتباط احساسی برقرار کنم، اینها به پیامهایی در فضای مجازی تقلیل پیدا کرد. درک ما را از صلهرحم تغییر میدهد صلهرحم با پیام فرستادن مساوی شد؛ که این پیام حتی تلفنی یا صوتی نیست و پیام متنی است و کمکم آنهم جای خود را به استیکر میدهد چه حسی درون استیکر است؟
این اتفاق (حذف صلهرحم دیداری) منجر به این میشود که من به این راضی میشوم، مثلاً میگویم عموی خوبی هستم چون به بچه برادرم که دانشگاه قبول شد تبریک گفتم، حتی در مواضع دینی هم اتفاق میافتد به یاد دارم که فردی شاید 10 سال پیش این جمله را میگفت در فضای مجازی جمله مساجد سنگر است مساجد را پرکنید جملهای که از امام خمینی است، لایک میخورد، باز توییت میشود ممکن است ترند هم شود ولی هیچکدام از آنهایی که لایک کردهاند مسجد نمیروند چون راضی شدهاند و میگویند من کار مهمی کردهام و تبلیغ دین خود را کردهام و این را به دیگران هم بازنشر کردهام، اما در فضای حقیقی این اتفاق نمیافتد اگر قرار است رسانه جای این را بگیرد خطرناک است ولی اگر رسانه بتواند این را شتاب بدهد و فرهنگسازی کند بسیار خوب است.
چرا رسانه نمیتواند در جهت مثبت فرهنگسازی انجام دهد؟/ ذات رسانه درون مخاطب تغییر نگرش ایجاد میکند
چرا رسانه نمیتواند در جهت مثبت فرهنگسازی انجام دهد؟ چون درون الگوریتمی قرارگرفته است که در جهت انحطاط بشر است و به این سبک ساختهشده است. بحث نظام سرمایهداری در آن مطرح است که فقط افرادی در آن سود میبرند که نگاهشان فردگرایانه است. به این موضوع دقت کنیم شبکههای اجتماعی یا شبکههای ضداجتماعی؛ ما را به نزدیکانمان یا به غریبهها نزدیک کرده است؟ فقط حس نزدیکی را در ما ایجاد میکند و من احساس میکنم که دوستان بسیاری در فضای مجازی دارم و احساس میکنم ارتباطات اجتماعی دارم. گاهی این موارد نیاز به آموزش دارد نیاز به اینکه رسانه ملی، آموزشوپرورش و ... که آگاهسازی میکنند از ماهیت رسانه بگویند، ذات رسانه این است که تغییر نگرش درون مخاطب ایجاد کند تا وقتیکه تو این را ندانی نمیتوانی هیچ سپری در مقابل خود بگیری، وقتی بدانیم به جنگ میرویم با خودمان سپر میبریم که اگر کسی شلیک کرد من از خودم محافظت کنم ولی وقتی ندانم که جنگ است و به جلو بروم تیرهای رنگی که در هواست را میخوری و تأثیرش هم 10 -5 سال بعد بر فرد میگذارد؛ این جنگ است.
رسانه؛ ابزار جنگ است/ یکی از کارکردهای رسانه این است؛ فکر نکن، تعقل نکن، تجزیهوتحلیل نکن
وقتی من هنوز باور ندارم که رسانه ابزار جنگ است ما در همهچیز تحریم هستیم، از این واضحتر نمیشود که الآن در جنگ هستیم؛ پس چرا آخرینمدل گوشی، برنامهها و نرمافزارها، آخرین مدلهای لپتاپها به ایران میآید چرا اینها را تحریم نمیکنند؟ اینها ابزار جنگی است که ما را تسخیر کنند. اتفاق دیگری که میافتد و بسیار جالب است اینکه دشمن میخواهد درک ما را تغییر دهد، یکی از کارکردهای رسانه این است که ما فکر نکنیم، تعقل نکنیم، تجزیهوتحلیل نکنیم.
بهمن اطلاعات در رسانه؛ قدرت تجزیهوتحلیل را از مخاطب گرفته است
شما عضو یک گروه یا کانال هستید مثلاً عضو یک کانال پزشکی هستید بعد از مدتی که در این کانال عضو هستید احساس میکنید که کارشناس پزشکی هستید و دکتر شدهاید درصورتیکه مطالب مختلف و ضدونقیض است، بهمنی از اطلاعات روی شما سرریز میشود و شما قدرت به حافظه سپردن آنها را شاید نداشته باشید، در جمعی من از افراد سؤال میکنم و میگویم که چه کسی عضو کانال جک و طنز است؟ یا عضو کانال حدیث است؟ مثلاً شخصی میگوید من عضو هستم. من میگویم چند ماه عضو این کانال هستی؟ میگوید 6 ماه. میگویم روزی چند مطلب میگذارد؟ میگوید 10 تا که در هفته میشود 70 تا و در شش ماه چقدر میشود؟ در 6 ماه مثلاً از روی 5000 هزار حدیث گذشتهاید اینکه برای هر حدیث چقدر وقت گذاشته باشید و مثلاً برای هر حدیث 2 ثانیه وقت گذاشتهاید و اگر آن دو ثانیه را در تعداد حدیثها ضرب کنیم خواهیم دید که چقدر زمان از ما گرفته است که متوجه این گذر زمان نمیشویم و گذشته از این موارد میشود 5 تا از این احادیث را بهصورت حفظی برای من بگویی؟ فکر میکند و میگوید 5 تا را یادم نمیآید؟ میگویم 4 تاچی؟ میگوید 4 تا هم یادم نمیآید. اگر به یاد داشته باشد 2 تا که من این را در جمعهای مختلف امتحان کردهام بیشتر از دو سه مورد به یاد ندارند که این دو سه مورد را هم قبلاً در ذهنشان کدگذاری کردهاند. بعد به او گفتم پس چرا عضو این کانال هستی؟ مگر یک انسان در طول روز چقدر نیاز به پیام دارد؟ بعد تحقیق کردم و به این نتیجه رسیدم که اگر بخواهیم ملتی یا فردی چیزی در ذهنش باقی نماند یا قدرت تجزیهوتحلیل آن را نداشته باشد انبوهی از اطلاعات مختلف را به ذهنش سرازیر کنید. در این بهمن اطلاعات قدرت اینکه کدامیک از اینها خوب است کدامشان بد است و قدرت تجزیهوتحلیلش را ندارد. حتی قدرت به حافظه سپردن آن را هم ندارد و این بهمن اطلاعات مساوی میشود با نبود زمان و حوصله برای تحلیل که من زمان ندارم که اینها را تحلیل کنم.
غرب به این نکته نرسیده که قلب هم بهعنوان عنصر دریافتکننده در ادراک و تصمیمگیری مؤثر است
بعدازآن که قدرت تجزیهوتحلیل را با انبوهی از اطلاعات از مخاطب گرفتند؛ سردرگمی مخاطب اتفاق میافتد و من در دستگاه محاسباتی خود دچار اختلال میشوم و انحراف معیار پیدا میکنم، در تصمیمگیری و انتخابم انحراف پیدا میکنم و بعد تبدیل میشوم به آن چیزی که رسانهها میخواستند. به نیروی دشمن تبدیل میشوم بدون اینکه هزینه خاصی داشته باشد. ابزارهایی که ما داریم آنها را دریافت میکنیم چشم و گوش است، من در طول روز چه چیزهایی را میبینم و میشنوم؟ چیزهایی که به قلب من الهام میشود این قلب از کجا آمده است؟ آیات قرآنی هست که میگوید چشم، گوش و قلب مسئولاند. چشم و گوش را متوجه میشوم و میتوانم با چشمم ببینم یا نبینم و اختیار اینکه چیزی را ببینم در دست خودم است و گوش هم همینطور، قلب یعنی چه کسی را در آن راه دهیم و چه کسی را در آن راه ندهیم پس عنصر دریافتکننده است. هنوز غرب به این نکته نرسیده است که قلب هم بهعنوان عنصر دریافتکننده است و در ادراک و تصمیمگیری میتواند تأثیر بگذارد.
قلب بهتنهایی جدا از مغز؛ دارای تجزیهوتحلیل و دریافت سیگنال است
ازاینگونه اتفاقات زیاد بوده که نمونه آخری که تقریباً برای همه قابلدرک بود مثالی میزنم در حین صحبت با یکی از دوستان متوجه شدم که او به هیچچیز اعتقادی ندارد به دولت و نظام که هیچ به شهدا هم اعتقادی نداشت به رهبر انقلاب هم اعتقاد نداشت، وقتی خبر شهادت حاج قاسم سلیمانی را دادند دیدم به من زنگزده و میپرسد که مراسم چه وقت است؟ و میگفت ما عزاداریم و آنقدر ناراحت بود از صدایش مشخص بود، فردای آن روز دیدم که مشکی پوشیده و جویای این است که مراسم چه روزی است؟ من چون رسانهها را رصد میکردم دیدم این رسانههایی که این فرد میدید ماهواره بود و همه از شبکههای معاند و ضدانقلاب بودند که اینها همه میگفتند سپاه قدس بد است، حاج قاسم بد است و اینها پولهای مردم را میگیرند و به فلسطین و غیره میدهند؛ یعنی تمام گزارههای دیداری و شنیداری او این بوده است. رسانههای خودی هم که خیلی نتوانستند این آگاهسازی را انجام دهند که چه اتفاقی در حال رخ دادن است و چقدر به نفع خودمان است؟ یعنی دستگاه محاسباتی غرب این بود که بعد از شهادت حاج قاسم سلیمانی حداقل تعدادی از مردم در گوشه گوشههای ایران شادی کنند. آنها یکچیز را محاسبه نکردند و هنوز هم در آن ماندهاند که این جمعیت میلیونی از این اقشار آمدند چون در این عنصر قلبی که قابلبررسی است و در قرآن آمده است و دشمنان غربی هم تازه در حال رسیدن به آن هستند که قلب بهتنهایی جدا از مغز، دارای تجزیهوتحلیل و دریافت سیگنال است و این ارتباط شکلگرفته است.
رسانه باعث تغییر ادراک در حوزههای مبانی اصلی دینی میشود
یکی دیگر از کارهایی که رسانه انجام میدهد تغییر ادراک در حوزههای مبانی اصلی دینی ما است که یکی از مهمترین آنها ایمان به غیراست. ما ایمان به غیر را درجاهای مختلف دیده و تجربه کردهایم و اگر از صدر اسلام تا انقلاب اسلامی را نگاه کنیم و تا بعد از انقلاب و در هشت سال دفاع مقدس و تا به الآن؛ ایمان به غیر وجود داشته است و دشمن از این میترسد. حتی در مسائل فردی ایمان به غیر یعنی تو بدانی اگر ازدواج کنی خدا در قرآن گفته که تو را بینیاز میکنم او میگوید حساب دودوتاچهارتا بکن، ایمان به غیر را کنار بگذارید، اینهمه شواهد برای اثبات ایمان به غیر اینها را میخواهد کنار بگذارد، رسانه این کار را انجام میدهد که ذهن دودو تا چهارتایی را درون ما ایجاد کند.
مقالهای را پیشنهاد میکنم که همه مطالعه کنند که شهید آوینی در رابطه با اوقات فراغت مطرح میکنند که جملات بسیار خوبی را میفرمایند که دنیا چگونه با استفاده از کلمات مفهوم را تغییر میدهد مثلاً مفهوم کار، مفهوم اوقات فراغت چه تغییری کرده است؟ اوقات فراغت چه معنیای دارد؟ مفهوم کار یعنی چه؟ بهشت دنیایی چه دنیایی است؟ دنیایی که در آن کار نباشد و کار در آن ارزش نباشد پس بهشت جایی است که اصلاً کار نباشد، ما برای چه زندگی میکنیم؟ برای اینکه یکلحظه اوقات فراغتی داشته باشیم. ما اوقات فراغتمان را به چه چیزی سپری میشود؟ بحث شادکامی در زندگی یعنی چه؟ معیار زیبایی یعنی چه؟ مفهوم بازی یعنی چه؟ برای مثال در قدیمها وقتی میگفتیم بازی، بازی به معنی فعالیت، جنبوجوش و روابط اجتماعی و اینکه توپی داشته باشم که با دوستانم بازی کنم. درون آن آموزشهای مختلف، پشتکار، تخلیهی انرژی، ایثار و ازخودگذشتگی و روابط اجتماعی وجود دارد.
در جامعه کنونی مفهوم بازی تغییر کرده است/ رسانه مفهوم آزادی را به اسارت تغییر داده است
اما کودک و نوجوان امروز تا چند سال دیگر بازی را مساوی با این موارد نمیداند، چیزی راجع به بازی به ذهنش نمیرسد، بازی یعنی موبایل، فضای مجازی و اینکه به شین و بدون اینکه باکسی در ارتباط باشی دکمهای را فشار دهی که این بازی میشود، مفهوم بازی تغییر کرده است. بحث دیگر آزادی است که مفهومش توسط رسانه تغییر کرده است و دقیقاً اسارت است اما مفهوم آزادی را به آن میچسبانند حتی اگر آن مفهوم را هم بخواهند القا کنند و ما درست واکاوی کنیم نوجوان و جوان امروز درک درستی از آن داشته باشد بهراحتی متوجه خواهد شد که این سیاست عین اسارت است؛ این حقوق زن نیست، گاهی بهاشتباه معنی میکنیم آقای قرائتی میگفتند که عکسی را من دیدم که عدد 6 را به انگلیسی روی زمین کشیده بود یک نفر آنطرف نشسته بود و یکی دیگر اینطرف و این عدد را میدیدند یکی میگفت این عدد 6 است و آنیکی میگفت این عدد 9 است هر دو طرف از زاویه دید خودشان میگویند درحالیکه باید به سمت دیگر بروند و ببینند که قضیه چیست؟ راجع به بحث دیه زنان که میآیند و داد میزنند که چرا دیه زنان نصف مردان است؟ حتماً اسلام که این را گفته میخواهد بگوید که ارزش جان زنها کمتر است که آقای قرائتی حرف خوبی زد و گفت مقداری به این حرف فکر کنیم که وقتی زنی میمیرد دیه به چه کسی میرسد به مرد و وقتی مرد میمیرد دیه به چه کسی میرسد؟ به زن میرسد و او که در جیبش نمیگذارد در کفن برود و بگوید این ارزش من است یعنی دیه برای باقیمانده و کسی که میماند است و خدا گفته است که چون مرد نانآور و سرپرست خانواده است، اگر این مرد از دنیا برود پول بیشتر به زن میرسد پس من برای زن بیشتر ارزش قائل شدم و به فکر او بودم. اگر اینگونه باشد شما باید داد بزنید ای زنان و بگویید که این قانون، قانونی برای حمایت از زنان است چرا این را نمیگویید؟
رسانه درک و تلقی ما را از آیینی که داریم تغییر داده است
مستندی جالب در کشور هلند بود که یک زن و شوهر از رستوران بیرون آمدند و مصاحبهگر که ایرانی بود، رفت و از آنها پرسید که ببخشید من سؤالی از شما دارم. گفتند بفرمایید، گفت میشود بگویید که چه کسی این غذایی که خوردید را حساب کرد؟ خانم گفت خوب معلوم است هرکسی برای خودش را حساب کرد. مجری گفت مگر شما زن و شوهر نیستید یعنی چه که هرکسی برای خودش را حساب کرد. گفت در کشور ما همینطور است و همهچیز تقسیمشده است مثلاً پول برق را مرد میدهد و پول آب را من و همهچیز تقسیمشده است. مجری سؤال قشنگی پرسید گفت یک نقطهای در جهان وجود دارد که آیینی دارند و میگویند که مرد وظیفه دارد که هزینههای زن را تأمین کند؛ آن زن آنقدر تعجب کرد و گفت اگر چنین جایی هست من حتماً به آنجا سفر خواهم کرد من شیفته آنجا خواهم شد واقعاً چنین جایی وجود دارد؟ رسانه درک و تلقی ما را از آیینی را که داریم تغییر داده است. چه مدینه فاضلهای از غرب نشان میدهد؟
رسانه با بحث «هماهنگی با جماعت» محتوا را به مخاطب القا میکند
یکی از کارهایی که رسانههای در تغییر ادراک ما انجام میدهند بحث همرنگی با جماعت است که در ادبیات دانشگاهی کلمات دیگری را به کار میبرند طوری تلقی میکند که همه دارند از این استفاده میکنند پس تو هم باید از این استفاده کنی. مستند دیگری بود که نشان میداد راهرویی در فرودگاهی بود و حالت صف ایجاد کرده بود و نوشتهشده بود که خواهشان در این صفها قرار بگیرید مردم نگاه میکردند و هیچکس اینجا نمیرفت یک نفر در این تونل رفت و ایستاد که او هم بازیگر آنجا بود نفر دیگری آمد و گفت چرا اینجا ایستادهای و گفت اینجا نوشتهشده که اگر اینجا بایستی چیزی به شما میدهند دو نفر دیگر هم رفتند و بلافاصله که این دو نفر رفتند جمعیت زیادی شروع به رفتن کردند و صف طویلی ایجاد شد شخصی آمد و گفت که حالا این صف حرکت کند و از نفر اول حرکت کردند و بقیه همپشت سر او رفتند این مستند در کشور امریکا بود بعد این فرد هر جا که میرفت همه پشت سر او حرکت میکردند بدون اینکه بدانند کجا میرود و چهکار میکند. بعد نفر اول شروع کرد به دست زدن و همه این کار را تکرار کردند احساس کردند که باید این کار را همه انجام دهند. درجایی خطی کشیده شده بود و گفته بود که باید ازاینجا بپرید نفر اول پرید و همه خیال کردند که باید بپرند و وقتی از آنها پرسیدند که چرا این کار را میکنید جواب دادند که چون همه دارند این کار را انجام میدهند. چرا عضو این اپلیکیشن شدی بااینکه میدانی بسیار ایراد دارد؟ چون همه عضو آن هستند. چرا این مدلی صحبت میکنی؟ چرا بهجای ممنون، سپاس و تشکر میگویی مرسی؟ میگوید همه میگویند.
وقتی انحصار رسانهای خارج را بشکنیم میتوانیم قدرت را در رسانه به دستگیریم
بخشی از این همرنگی با جماعت را رسانه ایجاد میکند، بسیاری خیال میکنند که همرنگ جامعه هستند درصورتیکه همرنگ جماعت بودن این نیست، این برشی است که رسانه نشان میدهد و میگوید همه مردم اینگونه هستند. به یاد دارم در این موضوع مسیح علی نژاد که روسری را به چوب آویزان میکردند و چهارشنبه سفید نام گذاشته بودند که پلیس اعلام کرد در کل ایران 45 نفر بودند که این کار را کردند ولی رسانهها طوری وانمود کردند که در همه چهارراههای تهران و در کل کشور وضع اینگونه است. با 45 نفر چنان غوغای رسانهای ایجاد کرده، درک ما را تغییر دادند و موج رسانهای ایجاد کردند که ما خیال کنیم که جریان به این شکل است و ملت روسری را کنار گذاشتهاند، پس رسانه چنین قدرتی را دارد وقتی از انحصار رسانهای خارج شویم میتوانیم از این موضوعات هم رها شویم و همانطور که رهبر انقلاب فرمودند این حصر را بشکنیم.
تا وقتیکه شبکه ملی اطلاعات راه نیفتاده است؛ میبینید که اینستاگرام چطور میتازد و راست و دروغ در آن آمیختهشده و میتوانند موج سازی کنند و یکچیز بیاهمیت را بالا بیاورند و چیز مهم را پایین بیاورند و مردم بهجای اینکه این مسائل دغدغه اصلیشان باشد به مسائل حاشیهای وارد شدند. تا زمانی که این هست افرادی از آن بهره میبرند و ما تا مطالبه گری نکنیم و به این پیامهای رسانهای هشیار نباشیم، این اتفاقاتی که سبک زندگی ما را تغییر میدهد، من میگویم از خودمان و از همین صداوسیما شروع کنیم، پیامهای بازرگانی را ببینید که چگونه تلقی ما را از جامعه نشان میدهد؟ پزشکی میگفت که آمار خودکشی در استان سیستان و بلوچستان بین دختران دبیرستانی بالا رفته است، وقتی تحقیق کردند تا ببینند علت چیست؟ چندین سال پیش که دخترهای سیستان بلوچستان اقدام به خودکشی میکردند، میگفتند ما فیلم و زنجیرههایی را در تلویزیون یا رسانه میبینیم که نشان میداد یک دختر تهرانی بدون اینکه از پدر و مادرش اجازه بگیرد و هر وقت که بخواهد از خانه بیرون میرود و هر وقت بخواهد برمیگردد و هر چه بخواهد ازجمله بهترین خانه، ماشین، تحصیلات برایش تهیه میشود. بعد این را با خودش مقایسه میکرد و میگفت من چنین چیزی را ندارم و هرچه قدر میزان توقع بالا میرفت، میزان رضایتمندی پایین میآید.
رسانه با ترویج مصرفگرایی؛ سطح توقع مخاطب را افزایش میدهد
یکی از کارهای رسانه در حوزه ترویج مصرفگرایی و سبک زندگی این است که سطح توقع شمارا بالا ببرد. شما پیامهای بازرگانی را ببینید چند در هزار مردم ما در میز ناهارخوری غذا میخورند؟ اما تلویزیون طوری نشان میدهد که انگار همه مردم در میز ناهارخوری غذا میخورند، شما در این پیامها تا حالا پشتی دیدهاید؟ یا سفره بر زمین بیندازند و غذا بخورند، وقتی یخچال را باز میکند در طبقه اول ژله، طبقه دوم کیک، طبقه سوم انواع و اقسام آبمیوههای رنگارنگ و ... وجود دارد، چند در صد از مردم یخچالشان اینگونه است؟ من هم در یخچال را باز میکنم و میبینم چنین چیزی نیست و احساس بدبختی میکنم، درک من از زندگی ایده آل تغییر میکند و با خودم میگویم زندگی ایده آل این است.
اینستاگرام برای نشان دادن تجمل ساختهشده است
در اینستاگرام نگاه کنید که چه چیزی نمایش داده میشود؟ اینستاگرام برای نشان دادن تجمل و ... ساختهشده چون الگوریتم آن به این شکل است. اینگونه است که اگر تو این کارها را بهعلاوهی کارهای ساختار شکنانه و عبور از خط قرمزها انجام دهی دیده خواهی شد، برای اینکه دیده شوم و بگویم که چقدر فالوور دارم مجبورم که ان اقدامات را انجام دهم. اگر من احساس کنم که همه همکارانم بهاندازه من حقوق میگیرند اگر حقوقم کم باشد فکر میکنم همه اینگونه هستند، حالا اگر بدانم نصف مردم ایران حقوقشان اندازه من است تابآوری من بالا میرود و احساس نارضایتی در من کم میشود. ولی وقتی میبینم در کل همکارانم فقط من هستم که پول کم میگیرم و همه پول زیاد میگیرند فقط من و فلانی هستیم در این صورت نارضایتی در من بالا میرود و تابآوری من پایین میآید.
رسانه درک شمارا از واقعیت تغییر داده است و شما احساس میکنید بدبخت هستید
اینهمه مشکلات معیشتی داریم که همه را قبول داریم اما واقعیت این است که چقدر مردم ما میدانند که ازهرجهتی در چه جایگاهی در دنیا قرار داریم؟ رفاه ما نسبت به قبل انقلاب چگونه شده است؟ من به مدرسهای ابتدایی رفتم و از بچهها پرسیم که زمان شاه بهتر بود یا الآن؟ نصف بیشتر بچهها گفتند که معلوم است زمان شاه. گفتم مگر شما زمان شاه را دیده بودید؟ گفتند نه. گفتم از پدر و مادرانتان شنیدید؟ گفتند نه. پس از پدربزرگ و مادربزرگهایتان شنیدید؟ گفتند نه. گفتم پس از کجا این را میگویید؟ آنها گفتند همه میگویند. گفتم همه میگویند یعنی چه؟ آخرش بهجایی رسید که در تلگرام و اینستاگرام دیدیم و تلقی بچهها را این رسانهها تغییر دادهاند. گفتم بچهها میدانید که قبل از انقلاب اینگونه بودیم؟ میدانید که قحطی آمده و این اتفاقها افتاده است؟ میدانید ما در این چیزها جز اولین کشورهای دنیا هستیم؟ وقتی این موارد را گفتم باورشان نمیشد. گفتم که رسانه درک شمارا از واقعیت تغییر داده است و شما احساس میکنید بدبخت هستید.
مخاطب خود را وابسته به رسانهها نکند
باید در تاریخ و دستاوردهای ما گفته شود، حتی خلأها و اشکالات ما بهدرستی گفته شود. مردم واقعاً حمایت میکنند بااینهمه مشکلات و کارشکنیها دیدهایم که اتفاقات خیلی خوب هم میافتد. اولین نکته در اینکه تلقی ما را میخواهند تغییر دهند این است که هشیار باشیم که رسانه ما را به خودش وابسته نکند، در ابتدا گفتم که رسانه کاری کرده که من همه زندگیام را درون تلفن همراه بریزم، با توجه به این موضوع کسی که به این دسترسی دارد من را از خودم بهتر میشناسد.
از برنامه کودک تا بزرگسال با همه پروتکلهایش؛ صداوسیما کاملاً ولنگار است
دوستی میگفت اگر شخصی بیشتر از سیصد بار روی گوشی خود کلیک کند ما خودش را از خودش بهتر میشناسیم و بر اساس آن نقاط قوت و ضعف ما را شناسایی میکند و محتوا تولید میکند ما این جنگ را باور کنیم و در این جنگ سپر داشته باشیم بدون آموزش و سپر در این جنگ نابرابر ورود پیدا نکنیم، مطالبه گری کنیم و به دیدهها و شنیدههایی که خودمان و جامعه میبینیم و میشنویم، حساس باشیم این اتفاق تدریجی روی میدهد. گاهی در یک برنامه تلویزیونی بچه کوچک به پدربزرگ و مادربزرگش بیاحترامی میکرد و بد صحبت میکرد و ما پای تلویزیون میخندیدیم و هیچکس ناراحت نشد. من سکانسی را تعریف میکنم شما ببینید که ما روی این سکانس حساس میشویم یا نه؟ مثلاً عید شده همسایه یا یکی از فامیلها آمده پدر در را باز میکند میبیند همسایه است و میگوید ما آمدیم عید را به شما تبریک بگوییم پدر میگوید بفرمایید. به خانه میآیند به آشپزخانه میرود و به همسرش میگوید که فلانی آمده. خانم بر سرخود میزند و میگوید که من از اینها بدم میآید و چند تا بدوبیراه هم میگوید. ما نشستهایم و به اینها میخندیم. بعد میآیند نزد مهمانها و چایی تعارف میکنند و میگویند ما از دیدن شما خیلی خوشحالیم. این صحنه در این سکانس غیراخلاقی و خشونتآمیز نبود و کسی با 162 تماس نمیگیرد تا اعتراض کند. هیچکس اعتراض نمیکند که این زن و شوهر غیبت کردند و نفاق به خرج دادند، ریا کردند. اینها همه ارزشهای کشور ماست که نادیده گرفته میشود. از برنامه کودک تا بزرگسال با همه پروتکلهایش صداوسیما کاملاً ولنگار است. هیچ حریمی وجود ندارد و دسترسیها کاملاً آزاد است و بدترین مفاهیم را آرامآرام به خورد بچهها میدهیم.
گاهی دیده میشود که دو تا بچه در یک خانواده هست که یکی از آنها نااهل میشود و دیگری اهل. پدر و مادر میگویند برای من که فرقی نمیکرد اگر من لقمه حرام دادم به هردوی آنها دادم پس باید جفت آنها بد میشدند و اگر لقمه حلال دادم باید جفت آنها خوب میشدند. جفت اینها را ما به یک صورت تربیت کردیم و در مدرسه کنار هم مینشستند چرا این بد شد و دیگری خوب شد. بعدها مشخص میشود که ضلع دیگری به نام رسانه در تربیت بچه نقش داشته است. یکی موبایلی که در دست داشته عضو کانالها و گروههایی بوده و دیگری عضو کانالها و گروههای دیگری بوده است.
نمونهای عینی از این موضوع را برای شما میگویم، حادثه تروریستی رژه در اهواز که شما دیدید چه اتفاقی افتاد و پدر و مادر آنکسی که بهعنوان دانش گرفتند و مردم را به رگبار بسته بود که به درک هم واصل شد، به برنامه تلویزیونی آوردند، صورت پدر و مادر او را شطرنجی نکردند که برای من خیلی جالب بود دیدم که توضیح داد و گفت که ما ناراحت و متأسف هستیم که این بچه ما به این شکل شده ولی خدا را شکر بچه دیگر ما مدافع حرم شد و شهید شد. جالب است که یک پدر و مادر دو بچهدارند که یکی از آنها عضو داعش میشود و مردم را به رگبار میبندد و دیگری برای این ملت به شهادت میرسد. خودش میگوید که بچه من در فضای مجازی در شبکههایی بود که عضو این گروهکها شد که روی او تأثیر گذاشتند.
باز نشر این نشست در سایت های زیر
http://titre1.ir/fa/news/191937
http://titre1.ir/fa/news/192180/