محمدحسن عبدالصمد:
"سیاستهای رسانهای" اعم از زیرساخت، ابزار و محتوای باید در جهت جریان هدایت باشد/ تربیت رسانهای و تقوا دو ضرورت برای زیست سالم در فضایمجازی است.
محمدحسن عبدالصمد کارشناس رسانه در گفتگو با خبرنگار فرهنگ سدید نشسته است که میتوانید مشروح آن را در زیر بخوانید:
سؤال: تعریف شما از سواد رسانهای چیست؟
عبدالصمد: قبل از تعریف سواد رسانهای یک مقدمهای نیاز است که ذات فلسفه رسانه برای "تولیدکننده" و "مصرفکننده" چیست؟ تولیدکننده و صاحبان رسانه عمدتاً به دنبال ثروت یا قدرت هستند و در این حوزه اکثراً از هر تاکتیکی برای جذب مخاطبان استفاده میکنند. نکته اول که حائز اهمیت است این است که، مصرفکننده رسانه باید بداند که این "محتوایی" را که دارد استفاده میکند توسط چه کسی و با چه هدفی تولیدشده است. کجای آن مفید و کجای آن غیرمفید و حتی مضر است.
از طرفی دیگر کسانی که رسانهها را "مصرف" میکنند دلایل مختلفی دارند، برخی برای آگاهی و کسب خبر و یا علم، رسانه را مصرف میکنند. برخی دیگر ممکن است تنها برای سرگرمی، لذت و پر کردن وقتشان استفاده میکنند. در این میان طبیعی است که صاحبان رسانه میتوانند "ذائقه" و "تمایلات" مخاطبین را "جهت" دهند.
اگر بخواهیم مسئولیت وظیفه و تعهد رسانه را روشن کنیم نگاهی میاندازیم به بیانات رهبری در دیدار با شاعران و اهالی فرهنگ در سال ۹۸ که فرمودند: «شعر یک رسانه است؛ یک رسانهی اثرگذار است و برای انتقال مفاهیم، کارآمدیِ مضاعف دارد نسبت به بیان غیر شعری؛ اغلب هنرها همینجور هستند. البتّه هنرها باهم متفاوتاند؛ خود شعر یک خصوصیّات و یک امتیازات ویژهای دارد -کما اینکه بعضی از هنرهای دیگر هم برای خودشان امتیازاتی دارند- که منحصربهفرد است و حالا نمیخواهیم وارد آن مقولات بشویم. خب این قدرت تأثیری که در شعر وجود دارد، مسئولیّتآور است. به طور کلی همهی اشیاء، همهی اشخاص، همهی پدیدههایی که شأن بالاتری دارند، مسئولیت بالاتری هم دارند. جنابعالی هم اگر چنانچه در مجموعهای از آحاد جامعه بُرشِ بیان و نظر و رأی داشته باشید، مسئولیتتان بیشتر از آنکسی است که این بُرش را ندارد؛ بنابراین شعر به مناسبت همین قدرت تأثیرگذاری، دارای مسئولیت است، تعهّد دارد، تعهّدی بر دوش شعر هست؛ این تعهّد چیست؟ قرار گرفتن در خدمت جریان روشنگریِ الهی در طول تاریخ بشر. دو جریان در طول تاریخ وجود داشته: جریان بیّنات و جریان اغوا؛ جریان هدایت و جریان ضلالت، اضلال. «لَقَد اَرسَلنا رُسُلَنا بِالبَیِّنت» یک جریان است در طول تاریخ، «لَاُغوِیَنَّهُم اَجمَعین» هم که حرف شیطان است، یک جریان دیگر است. مسئولیّتِ شعر این است که در خدمت آن جریان اوّل قرار بگیرد؛ علّتش هم واضح است، چون این را خدا داده، مال خدا و نعمت الهی است و ما بندگان خدا هستیم [پس]بایستی هر چه به ما نعمت داده، در خدمت جریان نبوّت و هدایت از سوی پروردگار قرار بدهیم؛ خب بنابراین، تعهّد این است.»
این سخنان در جمع دیدار با شعرا مطرحشده است. شعر به عنوان یکی از ابزار هنری و بهنوعی یک رسانه تأثیرگذار است. فقط کافی است در این بیانات بهجای عبارت شعر عبارت "رسانه" را جای گذاری کنیم.
با توجه به نظرات کارشناسان، درمجموع ما معتقدیم "سیاستهای رسانهای" اعم از زیرساخت، ابزار و محتوای آن باید در جهت جریان هدایت باشد یعنی رسانه ذاتاً باعث رشد و تعالی انسان شود.
سؤال: عموم مردم وقتی میشنوند که کسی میخواهد آنها را در جهتی هدایت کند، موضع میگیرند و استقبال نمیکنند؟
عبدالصمد: ببینید، همین الآن دنیای غرب دارد مردم دنیا را هدایت میکند منتهی هدایت در جهت شیطانی و با اهداف خودش؛ اما، چون اکثراً دارای بسترهای زیرساختی و توانمندیهای هنری بسیار قوی هستند، این هدایت به ظاهر دیده نمیشود. اگر ده سال گذشته از مردم ایران میپرسیدیم که حاضرید فلان لباس را بپوشید و یا فلان مدل زندگی کنید، هیچ کس قبول نمیکرد و حتی ممکن بود از این حرف ما ناراحت شوند؛ اما الآن همان مدل و همان سبک را رفتار میکند، چرا این اتفاق می افتد؟ چون رسانه عموما به صورت بسیار آرام و به صورت تخدیری اول "افکار" و بعد "گفتار" و سپس "رفتار" ما را تغییر میدهد. یک مثالی هست با عنوان قورباغه داغ، در یک آزمایش علمی قورباغهای را نزدیک آبی میکنند که به نقطه جوش رسیده است، قورباغه عقب میرود و از رفتن به آب خودداری میکند، چون متوجه حرارت این آب میشود، بعد همان قورباغه را داخل آب سرد میگذارند و این آب سرد را با شعله بسیار ملایم آرامآرام گرم میکنند تا ببینند وقتی آب به نقطهجوش میرسد عکسالعمل قورباغه چیست، جالب است قورباغه اصلاً متوجه اتفاقات نمیشود و چند دقیقه بعد قورباغه بدون اینکه هیچ عکسالعملی از خود نشان بدهد در آبجوش، آب پز میشود و میمیرد، الآن تقریباً رسانهها همین کار را با مردم انجام میدهند بسیار آرام سبک زندگی ما را تغییر میدهند.
ما خیال میکنیم تنها محتوایی روی ما تأثیر دارد که مستقیماً حرفی را بزند. یک پدر و مادر احساس میکنند همینکه به فرزند خود اجازه نمیدهند که فیلم "غیراخلاقی" و "ترسناک" ببیند وظیفه خود را بهخوبی انجام دادهاند و هیچ خطری از دیدن "اخبار" و یا "پیامهای بازرگانی" و یا یک "سریال" برای فرزند خود نمیبییند.
برای مثال در تبلیغ یک یخچال و یا یک آبمیوه از صداوسیما، وقتی کودکی درب یخچال را باز میکند در تمام طبقات یخچال، انواع و اقسام میوههای گوناگون، کیک، ژله، آبمیوه و غذاهای رنگارنگ وجود دارد. تصور کنید وقتی کودکی این تبلیغ را مشاهده کند و بعد درب یخچال خانه خودشان را باز کند، میبیند که در یخچال خانهشان از این تنوع و رنگارنگی خبری نیست. سؤال این است؛ بعد از این اتفاق آیا این بچه احساس خوشبختی میکند یا احساس بدبختی؟ چند درصد از مردم ایران درون یخچالشان این چنین رنگارنگ است؟ اینیک قانون طبیعی است که هر چه قدر میزان توقع بالا برود میزان "رضایتمندی" از زندگی هم کاهش مییابد. این موضوع احساس خوشبختی و احساس بدبختی موضوع بسیار مهمی است که خود توضیحات مفصلی دارد.
از این مثالها صدها مورد وجود دارد. ترویج "اشرافی گری"، ترویج "حرص و طمع"، "اسراف"، "خود و محوری" و... آسیبهایی دارد که از همین رسانههای خودی و قانونی هم قالب دریافت است که شاید بتوان گفت: این آسیبها ضررش کمتر از دیدن فیلمهای غیراخلاقی نیست، چراکه "جهانبینی" و "تفکر" یک انسان را دچار دگرگونی و یا دستکاری میکند. درمجموع همانطور که گفتم سیاستهای رسانهای باید در جهت جریان هدایت الهی باشد.
سؤال: خب با این فرض یعنی باید رسانه کاملاً دینی باشد، یعنی همه صداوسیما سیمای و شبکههای اجتماعی ما بشود شبکه قران و دروس حوزوی؟
عبدالصمد: متأسفانه تا میگوییم رشد و تعالی انسان، همه در ذهنشان مسائل رایج مذهبی مانند نماز و روزه و هیئت متبادر میشود. هر چند اینها هم نیاز و اصل است، اما گاها در برخی جوامع بیدین هم میبینیم که برای رشد و تعالی انسان برنامه تولید میکنند؛ اما، چون متأسفانه ما تا چه در "ابزار" و چه در تولید "محصولات فاخر هنری" بسیار کم، کار قوی و تأثیرگذاری داشتهایم، احساس میکنیم برنامه متعالی تنها شبکه قرآن است، هر چند منکر برنامهها فاخر در صداوسیما نیستیم، اما همین پیامهای بازرگانی هم بهجای اینکه در جهت ترویج اشرافی گری، حرص و تفاخر باشد میتواند در جهت جریان هدایت الهی باشد، میتوان فرهنگ "ترجیح خوبتر از خوب" را، "ایثار" را "مهربانی" را "صبر" را ترویج دهد. منتهی، چون ما تاکنون مانند بسیاری از برنامههای تولیدی سعی نمودیم از غرب "تقلید" کنیم. احساس میکنیم کار بسیار دشوار و نشدنی است. درحالیکه ذات و سرشت پاک انسانها با مضامین الهی و اخلاقی بیشتر عجین است، اما، چون ذائقههای تغییر کرده و کار هنری فاخر در انتقال ارزش و مبانی دینی و انقلابی بهخوبی صورت نگرفته این اقدام دشوار به نظر میرسد.
سؤال: شما نکته اول را بخش محتوایی رسانه را اشاره کردید؟ نکته دوم چیست؟
عبدالصمد: درست است، نکته اول این شد که مصرفکننده رسانه بداند که این "محتوایی" را که دارد استفاده میکند توسط چه کسی و با چه هدفی تولیدشده است. کجای آن مفید و کجای آن غیرمفید و حتی مضر است؛ اما نکته دوم که اهمیت و بسترساز "محتوا" است موضوع "زیرساخت" میباشد.
همانطور که محتوا باید در جهت جریان هدایت انسانها باشد " زیرساخت" هم باید در جریان هدایت الهی قرار گیرد. این موضوع بعضاً مورد غفلت قرار میگیرد و بسیاری از کارشناسان تنها علت قدرت جریان شیطانی را تنها در موضوع محتوا میدانند. درحالیکه اگر "زیرساخت" در جریان هدایت نباشد عمده تلاشهای محتوایی مفید هم تأثیر چندانی نخواهد داشت، چراکه صاحبان قدرت رسانهای "مسیر" را طوری جهتدهی کردهاند که امکان رسیدن محتوای ارزشی به مخاطبان میسر نخواهد شد. بگذارید مثالی بزنم. وقتی شما بهترین محتواهای فاخر هنری را در فضای نت جهانی بارگذاری کنید و مردم یک کشور تنها از گوگل استفاده میکنند، این گوگل و سیاستهای پیدا پنهان او است که امکان دیده شدن و یا دیده نشدن محتوای شمارا میدهد. شاید این جمله را چند سال گذشته میگفتیم، عدهای روشنفکرمآب کمسواد، ما را متهم میکردند به مخالفان "گردش آزاد اطلاعات"، اما با رسانهای شدن اقدامهای اخیر مانند بسته شدن صدها حساب کاربری ایرانیها و افراد خاص تأثیرگذار در توییتر و اینستاگرام، کمتر کسی است که هنوز قائل به این باشد که صاحبان این پلتفرمها بر اساس سیاستهای رژیم صهیونیستی عمل نمیکنند.
سؤال: الآن در بخش زیرساخت ایران ما کجا هستیم؟
عبدالصمد: کارشناسان این حوزه باید به سؤال بهصورت دقیق پاسخ دهند، اما آن چیزی که برای همگان قابلمشاهده است این است که موتور جستجوی اول ایرانیان، گوگل، پیامرسان اول ایرانیان، تلگرام، در شبکههای اجتماعی اینستاگرام و توییتر، در پست الکترونیکی هم جیمیل و یاهو در ایران بیشترین کاربر را دارد. با توجه به این بسترهایی که همه در اختیار دشمن درجهیک ما، یعنی آمریکا و اسرائیل قرار دارد، چطور میتوانیم در فضایمجازی اقدام مؤثر داشته باشیم؟ وقتی "ویکی پدیا"، که غیر معتبر بودنش مشهود است، میشود منابع تحقیقی دانشجو و حتی برخی از اساتید دانشگاهی ما، دیگر نمیتوان انتظاری از تأثیرگذاری محتوای مفید در فضایمجازی داشت. متأسفانه باوجود داشتن نخبگان و تولیدکنندگان پلتفرمهای ایرانی، به علت منفعتهای سیاسی و اقتصادی برخی از مسئولین اجرایی، حمایتی شایسته از این افراد نمیشود.
یکی از راهکارهای مهم هم در این بخش، همان ابلاغ رهبر معظم انقلاب به اعضای شورای عالی فضایمجازی است، یعنی راهاندازی "شبکه ملی اطلاعات" که متأسفانه این موضوع همچنان بعد از گذشت چند سال، مورد غفلت مسئولان مربوطه قرارگرفته است.
یک نکته مهم این است که حتی اگر زیرساخت و محتوا هم ایرانی باشد، اما سازوکار و پلتفرم، کپی شده از دنیای غرب باشد ما بازهم نمیتوانیم در این زمینه به توفیقاتی دست پیدا کنیم. برای نمونه در حوزه پیامرسان و یا شبکههای اجتماعی آیا همینکه زیرساخت و سرور این شبکهها ایرانی و داخلی باشد آیا دیگر آسیبهای رایج در فضایمجازی را نخواهیم داشت؟ خیر، باید با نوآوری و خلاقیت "نیازهای واقعی انسان" را شناخت و بر اساس آن ابزارهای متناسب با "رفع نیاز" او را ایجاد کرد. متأسفانه بسیاری از سرویسهایی که برای خدمات ارائه میشود بر اساس "نیازهای کاذب" است. حالا فرقی نمیکند این سرویس ایرانی باشد یا خارجی. به قول آقای افسری، همه سرویس و پلتفرمها سناریوهایی دارند که ما هم ناخودآگاه بر اساس آن سناریوها آنها عمل میکنیم هرچند اگر محتوای دینی را داخل آن قرار دهیم و راهکار این است که ما هم باید متناسب با مبانی دینی و اخلاقی خودمان سناریوی جدیدی از سرویس و پلتفرمها ایجاد کنیم.
سؤال: یعنی شبکههای اجتماعی و پیامرسانها نیاز کاذب هستند؟
عبدالصمد: ببینید هر انسانی نیازهایی در زندگی دارد و در کنار آن خواستهایی هم میتواند در زندگی داشته باشد. "نیاز" مانند نیاز به غذا در زمان گرسنگی، اما "خواست" یعنی خوردن مثلاً نوشابه یا تخمه بعد از غذا؛ یعنی اگر تخمه یا نوشابه نباشد زندگیها دچار مشکل نخواهد شد. امروزه رسانهها خواستهای ما را تبدیل به نیاز میکنند یا بهعبارتیدیگر "نیاز کاذب" درون ما به وجود میآورند. مثلاً در تبلیغات و پیامهای بازرگانی طوری وانمود میشود که فلان روغن، کفش یا شامپو نیاز ما است و باید برای زندگی و داشتن تنی سلامت، از آنها استفاده کنیم. یا برای نمونه آیا تمام دانش آموزان ابتدایی یک مدرسه نیاز به تبلت و گوشی تلفن همراه اندروید با اینترنت پرسرعت دارند؟! خیر؛ اما همه آنها "احساس نیاز" میکنند و این احساس نیاز را حتی به والدین هم انتقال میدهد؛ و یا گشتوگذار در فضایمجازی، مثلاً گشتن و چرخیدن در اینستاگرام تا چه حد برای انسان مفید است و چقدرش "نیازهای اصلی" و دردی از انسان را دوا میکند و چقدرش هیچ خاصی ندارد؟! اما هماکنون شاهد هستیم که در کشور ما، بسیاری از افراد به این ابزار و محتواها "احساس نیاز" میکنند و ساعتهای در روز را به گشتوگذار در فضایمجازی میپردازند. حرف من این است که با داخلی کردن یک پیامرسان و یا شبکه اجتماعی با همان متدهای غربی، بسیاری از مشکلات مانند "اعتیاد به فضایمجازی" و "هرزهگردی" در فضایمجازی حل نخواهد شد.
سؤال: جایگاه سواد رسانهای در این حوزه کجا است؟
عبدالصمد: وقتی آسیبهای ناشی از فضایمجازی را مشاهده میکنیم متوجه میشویم که محتوا و زیرساخت میتواند در کاهش یا افزایش این آسیبها مؤثر باشد، اما آیا اگر زیرساخت ایمن و داخلی باشد و محتوای هم تا حد ممکن کنترلشده باشد، آیا دیگر شاهد مشکلات نخواهیم بود؟ خیر، در اینجا موضوع "تربیت فردی و اجتماعی" مطرح میشود، اینکه یک فرد در استفاده از رسانه چگونه عمل کند برمیگردد به سواد رسانهای که برخی از آن با عنوان "تربیت رسانهای" یاد میکنند.
تا اینجا در ارتباط موضوع جهتدهی محتوا و زیرساخت صحبت کردیم که باید در جهت هدایت الهی باشد. همچنین در رابطه با "تربیت رسانهای" سخن گفتیم، اما گام چهارمی هم هست که باید موردتوجه قرار گیرد و آن موضوع "تقوا" است.
سؤال بسیار مهم این است که اگر در فضایی هم زیرساخت هم محتوا و هم تربیت رسانهای بهصورت کامل رعایت شود آیا این باعث میشود که مثلاً یک فرد فیلم غیراخلاقی نبیند یا حتی به آن فکر نکند؟ یا دلیل میشود که فرد، وقتش را در رسانه به بطالت نگذارند؟! اینجا است که موضوع " تقوا فردی و اجتماعی" مطرح میشود؛ فردی که از کودکی والدین او، به آن اصول تربیت صحیح را یاد ندادهاند، یقیناً دچار مشکل میشود. فرزندی که پدر و مادرش تفاوتی برای تربیت در ۷ سال اول و دوم قائل نمیشود و اصول آن را فرانگرفته است در فضای سالم مجازی هم دچار مشکل خواهد شد.
برای نمونه فرض کنیم فرزندی طوری تربیتشده باشد که از کودکی هر چه خواسته است برایش تهیهشده است و هیچ "قانونی" در آن خانه حاکم نبوده است، "ادب" و "خودکنترلی" در آن خانواده آموزش داده نشده است، در این صورت این فرد "هر زمان" بخواهد میتواند به "هر ابزاری" که "دلش میخواهد" دست پیدا کند و در آن "هر محتوایی" که دلش میخواهد تولید و یا توزیع کند.
درواقع حرف من در این مثال فرهنگ "دلم میخواهد" است. با ترویج فرهنگ دلم میخواهد که همان "پیروی بیچونوچرا" و "بدون قاعده" از "هوای نفس" است، دیگر هیچ آموزشی جواب نمیدهد. در این خانواده اگر هم قانونی گذاشته شود فرد، سعی در شکستن و یا بیحرمتی به قانون را دارد. اگر در این خانواده همه اعضای آنهم دورههای تخصصی سواد رسانه همگذارنده باشند، اما رفتار آنها منجر به کاهش آسیبهای رایج در فضایمجازی منجر نخواهد شد.
بهصورت خلاصه باید گفت که برای داشتن زیست سالم در فضایمجازی باید چهار عنصر یعنی سیاستگذاریها در محتوا و هم زیرساخت در جهت جریان هدایت الهی باشد و همچنین انسان باید به تربیت فردی و اجتماعی در مواجهه با رسانه (سواد رسانهای) و تقوای فردی و اجتماعی نیز مجهز باشد.
منبع: فرهنگ سدید