حسن عبدالصمد در برنامه گفتاورد از "رادیو تهران" به موضوع نقش فضای مجازی بر روابط خانوادگی میپردازد
لینک این فایل صوتی در سایت رادیو تهران http://webapp.iranseda.ir/EpgRecordArchive.aspx?VALID=TRUE&epgId=138096752&chid=20
حسن عبدالصمد در برنامه گفتاورد از "رادیو تهران" به موضوع نقش فضای مجازی بر روابط خانوادگی میپردازد
لینک این فایل صوتی در سایت رادیو تهران http://webapp.iranseda.ir/EpgRecordArchive.aspx?VALID=TRUE&epgId=138096752&chid=20
سبک زندگی و رسانه
حسن عبدالصمد در برنامه "رویای آندلس.اندیشه توسعه و ظهور جامعه مصرفی" در رادیو ایران
لینک این فایل صوتی در سایت آپارات
صداوسیمای جمهوری اسلامی ایران، همواره یکی از پاکترین رسانهها در میان انبوه رسانههای دنیا بوده است. از همین رو انتظار میرود تا مدیران این سازمان، تمام تلاش خود را برای رساندن صدا و سیما به یک «الگوی رسانه تراز اسلامی» انجام دهند.
با لطف خدای متعال و تلاش برخی از مدیران و برنامه سازان، صدا و سیما در بخشهای خبری و برنامههای گفتوگو محور، رشد فعالیتهای قابل توجهی داشته است، اما عدم نظارت و توجه کافی به برخی از برنامههای صدا و سیما مانند پیامهای بازرگانی میتواند خسارتهای جبران ناپذیری را در طولانی مدت به جای بگذارد.
طبیعی است که صدا و سیما برای تامین بودجه خود میبایست زمان بسیار زیادی از برنامههای خود را، به تبلیغ پیامهای بازرگانی اختصاص دهد، اما آیا بر روی «محتوا»، «ارزشها» و «سبک زندگی» ترویج شده در این پیامها نظارتی صورت میگیرد یا خیر؟
ترویجاشرافیگری
در اکثر پیامهای بازرگانی خانههای بسیار بزرگ با مبلمان بسیار قیمتی نمایش داده میشود. در چند پیام بازرگانی که تا کنون شاهد آن بودهایم افراد خانه، بدون مبلمان گران قیمت، در روی زمین نشسته و بر پشتی تکیه دادهاند و به جای میز ناهار خوری بر روی زمین سفره بیندازند و غذا میل کنند؟! چند درصد از مردم ایران بر روی میز ناهار خوری گران قیمت غذا میخورند؟ به راستی نشان دادن طبقه مرفه بالای شهرتهران، در اکثر پیامهای بازرگانی چه توجیه و چه پیوست فرهنگی دارد؟ آیا خسارتهای فرهنگی و ترویج فرهنگاشرافیگری در جامعه با توجه به وضعیت اقتصادی فعلی کشور در نظر گرفته شده است؟
ترویج حرص و طمع با تبلیغات جایزه دار
ایجاد ارزش و ضد ارزش
دخالت در امور پزشکی
استفاده ابزاری از کودکان
به سخره گرفتن مخاطب
در یک پیام بازرگانی نشان میدهد که مادری از رادیو میشنود که «اگر به فکر آینده فرزندان خود هستید، همین حالا اقدام کنید» مادر سراسیمه کودک خود را از درب مدرسه به بانک..... میبرد و برای او حساب پس انداز باز میکند. بعد نشان میدهد که 15 سال بعد، همان کودک بزرگ شده است و همراه با مادر خود به دانشگاه تهران رفته است.
باید از سازندگان این پیام بازرگانی پرسید که مگر دانشآموزان برای آنکه به دانشگاه بروند نباید درس بخوانند؟ بازکردن حساب پس انداز در کودکی، چه ارتباطی با قبول شدن در دانشگاه تهران دارد؟
یا در تبلیغی دیگر میگوید «چه سری در رونق مهمانیها هست» بعد تصاویری نشان میدهد که افراد فامیل کنار یکدیگر نشستهاند و هر بار یک نفر میگوید «همین جمع هفته بعد خانه ما» و در آخر گفته میشود: «رازش این است که به خاطر استفاده از روغن.... کمتر در آشپزخانه هستیم و بیشتر با اقوام!»
یا در تبلیغی دیگر میگوید اگر فلان پوشک را فرزند شما استفاده کند کودک شما خلاق و کاشف خواهد شد!
اینکه کدام نهاد، کدام سازمان و کدام بخش از صدا و سیما بایستی به این موضوع بپردازد و مجلس شورای اسلامی، قوه قضائیه، نخبگان حوزوی و دانشگاهی و مطالبه مردمی چه نقشی در این باره میتوانند داشته باشند را به گزارش بعدی موکول مینمائیم.
هیبنوتیزم صدا و سیما با تابلوی پیامهای بازرگانی
دیشب وقتی سریال مورد علاقه ام را میدیدم مثل همیشه در لحظه حساس فیلم، پیام بازرگانی پخش شد. در ابتدا مانند دیگر افراد مجبور بودم به این تبلیغاتی را نگاه کنم که آنقدر تکرار شده بود همه را از حفظ میخواندم.
در ابتدا این امر برایم کم اهمیت بود اما بعد از مدتی دو نکته بسیار مهم مرا به فکر فرو برد:
1- زمان زیادی را صرف دیدن این تبلیغات میکردم بدون آنکه متوجه شوم ،روزی دو ساعت!(با فرض اینکه 5 ساعت تلویزیون در روز میبینم)
2- این تبلیغات باعث شده بود در افکار، رفتار و حتی حرف زدنم تغییراتی را ایجاد کند.
وقتی این تبلیغات را میدیدم بدون آنکه متوجه شوم، ورودی ذهنم یعنی چشمانم را در اختیار آن تبلیغ گذاشته بودم و همزمان با گوشهایم صدای آن را میشنوم؛ رنگ و برقهای متنوع با صداهای دل انگیز توجه من را به آن تبلیغات زیاد میکند و برای من خواسته ای جدید ایجاد مینماید.
برای مثال در یکی از تبلیغات تلویزیون میگوید «اگر میخواهید خوابی آسوده داشته باشید باید از فلان بالشت استفاده کنید! پزشکان معتقدند که هر دو ساعت یکبار باید روکش بالشت عوض شود برای همین این محصول را استفاده نمائید که نیازی به تعویض ندارد»
در این تبلیغ برای اینکه آن تولید کننده جنسش را بفروش برساند این بالشت را نه تنها یک خواسته یا آرزو، بلکه به صورت یک نیاز برای مخاطب ارتقا میدهد. برای همین از مقبولیت پزشکی هم استفاده مینماید و طوری القا میکند که اگر کسی ازاین بالشت ها استفاده نکند در واقع کاری غیر پزشکی و غیرعقلانی انجام داده است!
این طرز تفکر ناخود آگاه در ذهن شکل میگیرد و من را مجاب میکند که آن محصول را تهیه کنم و بی آنکه بدانم یا بخواهم نیازی جدید را به سبد نیازهای کاذبم افزدوه مینماید.
همه به خوبی میدانیم که یکی از از علل کمبود آرامش و و بیماری هایی همانند آشفتگی ذهنی افسردگی و بزه های اجتماعی مانند دزدی، تجاوز، افزایش طلاق و... در افراد جامعه اضافه شدن نیازهای کاذب است.برای اطلاع از این امر به این مقاله رجوع کنید)
یا در نمونه ای دیگر استفاده ابزاری از مخاطب کودک را میتواند در تبلیغات نام برد.متاسفانه اکثر خانواده ها بدون توجه به پیامهای تبلیغاتی، به راحتی خود و فرزندانشان را در معرض این هجمه قرار میدهند و احساس میکنند تنها یک پیام بازرگانی معمولی بدون خطری را مشاهده مینمایند.
اکثر کودکان به علت نبود قدرت تشخصیص صحیح، هر کالای جدید و رنگی را دوست میدارند و آن را طلب میکنند؛ حال تصور کنید کودکی مدام در تلویزیون خوراکی ها و اسباب بازی های متنوعی را مشاهده میکند، وقتی از والدین میخواهد آن را تهیه کنند، اگر خانواده آن کالا را تأمین نکند کودک ممکن است بر اثر استمرار این رد درخواست، دچار ناراحتی ، افسردگی و حقارت شود و اگر والدین خواسته کودک را برآورده کند، کودک ناخود آگاه مصرف زده میشود به طوری که اگر در آینده نیازش برآورده نشود، دچار سردرگمی و تضاد شخصیت خواهد شد.
شاید برای همین است که میگویند اگر کودکتان سه خواسته داشت، اولی را همان موقع برآورده کنید، دومی را با کمی تأخیر برآورده کنید و سومی را هیچ گاه برآورده نکنید تا کودک تجربه شکست را در این دوران کسب کند تا در آینده اگر خواسته او برآورده نشد تحمل شکست را داشته باشد.
تحقیقات نشان میدهد افرادی که در جوانی دست به خود کشی میزنند و یا دچار افسردگی میشوند، شکست را در کودکی تجربه نکرده بودند.
جالب است بدانیم در دنیا ممنوعیتهایی را برای استفاده ابزاری از کودکان ا در تبلیغاتشان به کار گرفته اند اما متاسفانه در ایران خانواده ها بدون توجه به نکات پنهان این تبلیغات، احساس میکنند یک پیام بارزگانی معمولی را میبینند.
«لارم مارن»، مشاور عالی وزارت فرهنگ و سوئد میگوید: «کودکان توان درک موضوع تبلیغات را ندارند و تبلیغاتچیها نیز از کودکی و ناپختگی آنها سوءاستفاده میکنند.
جالب است بدانیم که هر سریال یا تبلیغی که مشاهده مینمائیم، برای آنکه از آن تبلیغ لذت ببریم باید خود را جای آن شخصیت یا بازیگر بگذاریم در این صورت نیازهای آن فرد به ما منتقل میشود، شاید برای همین است که وقتی یک فیلم ترسناک را میبینیم، میترسیم و با دیدن یک فیلم دیگر دچار خنده یا گریه میشویم با اینکه میدانیم این یک فیلم و کاملاً غیرواقعی است.
در این صورت بسیاری از خصوصیات و خواستههای آن بازیگر ناخود آگاه به ما منتقل میشود و ما در مسیر دلخواه یک فیلم ساز قرار میگیریم، برای همین بهتر است چشمان معصوممان را در معرض هر تبلیغ، فیلم یا سریالی قرار ندهیم چرا که در هیبنوتیزمی پنهان قرارمیگیرم.
متأسفانه طرز تفکری در جریان است که بحث اقتصادی و بازرگانی را جدای از مقوله فرهنگ بداند در حالی که این دو امری غیر قابل تفکیک است و همانگونه که مشاهده می نمائیم تبلیغات بازرگانی تاثیر مستقیمی در فرهنگ و باورهای ملی و دینی ما دارند.
امید داریم تا صدا و سیما همانگونه که در سالهای اخیر در بخشهای خبری و برنامههای گفتگو محور پیشرفت خوبی داشته است، این نقص بزرگ را هم برطرف کند و سعی کند با قوانین بجا و رعایت حقوق خانواده هرچه سریعتر از پیشرفت الگوی سبک زندگی غربی در تبلیغات تلویزیونی جلوگیری نماید و پیشنهاد میشود که تخفیفات ویژه ای را برای تبلیغاتی که ترویج فرهنگ اصیل ایرانی اسلامی است در نظر بگیرند
-------------------------------------------------------------------------------مطلبی در همین ارتباط با عنوان( چرا آرمش را در زندگی مشاهده نمیکنیم) را حتما بخوانید
همین مطلب در فارس، مشرق، فرهنگ نیوز، 598، حرف تو، مرکز اسناد انقلاب اسلامی،آوینی فیلم،تهران پرس، جام نیوز،دانا،صبح الوند، بی باک، جنوب پرس،صدای تو، ایران ویچ، ایرانی۸،لرسو و..
جلسه چهارم مکتب و الرسول(ص)
موضوع: صله رحم(آسیب ها و راهکارها)
کارشناس: استاد مصطفی عبدالصمد
فایل صوتی جلسه: دریافت
عنوان: صله رحم
حجم: 6.18 مگابایت
توضیحات: پرسش و پاسخ پیرامون اهمیت صله رحم و راهکارهای آن
-----------
پیوست:
برای دیدن کلیپ های بیشتر آموزنده در حوزه کودک نوجوان به سایت زیر مراجعه نمائید
kodakdana.blog.ir