محمد حسن عبدالصمد
همین مطلب در روزنامه کیهان
محمد حسن عبدالصمد
همین مطلب در روزنامه کیهان
صداوسیمای جمهوری اسلامی ایران، همواره یکی از پاکترین رسانهها در میان انبوه رسانههای دنیا بوده است. از همین رو انتظار میرود تا مدیران این سازمان، تمام تلاش خود را برای رساندن صدا و سیما به یک «الگوی رسانه تراز اسلامی» انجام دهند.
با لطف خدای متعال و تلاش برخی از مدیران و برنامه سازان، صدا و سیما در بخشهای خبری و برنامههای گفتوگو محور، رشد فعالیتهای قابل توجهی داشته است، اما عدم نظارت و توجه کافی به برخی از برنامههای صدا و سیما مانند پیامهای بازرگانی میتواند خسارتهای جبران ناپذیری را در طولانی مدت به جای بگذارد.
طبیعی است که صدا و سیما برای تامین بودجه خود میبایست زمان بسیار زیادی از برنامههای خود را، به تبلیغ پیامهای بازرگانی اختصاص دهد، اما آیا بر روی «محتوا»، «ارزشها» و «سبک زندگی» ترویج شده در این پیامها نظارتی صورت میگیرد یا خیر؟
ترویجاشرافیگری
در اکثر پیامهای بازرگانی خانههای بسیار بزرگ با مبلمان بسیار قیمتی نمایش داده میشود. در چند پیام بازرگانی که تا کنون شاهد آن بودهایم افراد خانه، بدون مبلمان گران قیمت، در روی زمین نشسته و بر پشتی تکیه دادهاند و به جای میز ناهار خوری بر روی زمین سفره بیندازند و غذا میل کنند؟! چند درصد از مردم ایران بر روی میز ناهار خوری گران قیمت غذا میخورند؟ به راستی نشان دادن طبقه مرفه بالای شهرتهران، در اکثر پیامهای بازرگانی چه توجیه و چه پیوست فرهنگی دارد؟ آیا خسارتهای فرهنگی و ترویج فرهنگاشرافیگری در جامعه با توجه به وضعیت اقتصادی فعلی کشور در نظر گرفته شده است؟
ترویج حرص و طمع با تبلیغات جایزه دار
ایجاد ارزش و ضد ارزش
دخالت در امور پزشکی
استفاده ابزاری از کودکان
به سخره گرفتن مخاطب
در یک پیام بازرگانی نشان میدهد که مادری از رادیو میشنود که «اگر به فکر آینده فرزندان خود هستید، همین حالا اقدام کنید» مادر سراسیمه کودک خود را از درب مدرسه به بانک..... میبرد و برای او حساب پس انداز باز میکند. بعد نشان میدهد که 15 سال بعد، همان کودک بزرگ شده است و همراه با مادر خود به دانشگاه تهران رفته است.
باید از سازندگان این پیام بازرگانی پرسید که مگر دانشآموزان برای آنکه به دانشگاه بروند نباید درس بخوانند؟ بازکردن حساب پس انداز در کودکی، چه ارتباطی با قبول شدن در دانشگاه تهران دارد؟
یا در تبلیغی دیگر میگوید «چه سری در رونق مهمانیها هست» بعد تصاویری نشان میدهد که افراد فامیل کنار یکدیگر نشستهاند و هر بار یک نفر میگوید «همین جمع هفته بعد خانه ما» و در آخر گفته میشود: «رازش این است که به خاطر استفاده از روغن.... کمتر در آشپزخانه هستیم و بیشتر با اقوام!»
یا در تبلیغی دیگر میگوید اگر فلان پوشک را فرزند شما استفاده کند کودک شما خلاق و کاشف خواهد شد!
اینکه کدام نهاد، کدام سازمان و کدام بخش از صدا و سیما بایستی به این موضوع بپردازد و مجلس شورای اسلامی، قوه قضائیه، نخبگان حوزوی و دانشگاهی و مطالبه مردمی چه نقشی در این باره میتوانند داشته باشند را به گزارش بعدی موکول مینمائیم.
محمد حسن عبدالصمد
آمد، بیآنکه خبر دهد، خیلیها آن را مانند ورود ویدئو به ایران قلمداد کردند؛ مردم چیزی از آن نمیدانستند، همین که میتوانستند عکس و فیلم با آن ارسال کنند احساس به روز بودن میکردند؛ آرام آراماشخاص و خبرگزاریها هم به آن پیوستند تا مبادا عقب بمانند.
افرادی از همان ابتدای ورودش، هشدار دادند که این پیام رسان غیر بومی، خطرات اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و حتی امنیتی خواهد داشت، اما مسئولین به دلایل سیاسی و اقتصادی چشمشان را بر روی تمام خطرات بستند و با شعار «عصر ارتباطات»، مهر تائیدی زدند بر یکه تازی «تلگرام» در فضای مجازی ایران.
«تلگرام» همان پیام رسانی که هم اکنون 40 میلیون کاربر در ایران دارد. همان پیام رسانی که در آن هزاران کانال و گروه ضد خدا، ضد اسلام و ضد انقلاب هم فعالیت میکنند. شاید اگر حمایت مسئولان از این پیام رسان نبود، اکنون همین 40 میلیون کاربر، در پیام رسانهای بومی مانند سروش و سلام و... عضو بودند.
وقتی به توصیههای 10 بندی رهبری خطاب به اعضای شورای عالی فضای مجازی عمل نشود، باید هم برای بستن یک کانال ضد انقلاب به یک اجنبی التماس کنیم تا شاید آن کانال را مسدود کند و بعد خوشحال باشیم که دیدید حرفمان را گوش دادند! و بعد دوباره همان کانال با نام دیگر ایجاد شود و شروع کند به جذب مخاطب!
رهبری در بند 6 حکم انتصاب اعضای شورای عالی فضای مجازی که در سال 94 ابلاغ شد نوشتند: «اهتمام ویژه به سالمسازی و حفظ امنیت همهجانبه فضای مجازی کشور و نیز حفظ حریم خصوصی آحاد جامعه و مقابله مؤثر با نفوذ و دستاندازی بیگانگان در این عرصه در دستور کار قرار بگیرد.»
اما دو سال از آن دستور میگذرد و حتی یک کودک دبستانی هم میداند که پیام رسان تلگرام که یک پیام رسان خارجی است، هیچ ضمانتی برای حفظ حریم خصوصی آحاد جامعه ندارد و به راحتی هزاران کانال و گروه ضد انقلاب در آن فعالیت میکنند.
به راستی اگر همین امروز کانالی در تلگرام عکسهای شخصی و خانوادگی فلان وزیر را منتشر کند، آیا میتوانیم این کانال را مسدود نمائیم! یا باز هم باید به پاول دوروف نامه بزنیم که جان مادرت این کانال را حذف کن و آن هم طاقچه بالا بگذارد و بگوید جز مصادیق مجرمانه نمیباشد!
چرا به مردم صادقانه گفته نمیشودکه وقتی ادمین کانالی در خارج از کشور باشد، ایران با وضعیت فعلی، هیچ قدرتی برای بستن یک کانال هم ندارد. چرا باید کلید فضای مجازی جمهوری اسلامی ایران در خارج از مرزها و در دست یک اجنبی باشد؟!
اینکه وزیر ارتباطات، رئیسجمهور و اعضای حقیقی و حقوقی شورای عالی فضای مجازی و حتی رسانهها نسبت به این اهمال کاری، سکوت کردهاند بسی جای تامل است.
اما عجیب است که وزیر ارتباطات به رغم محرز شدن اقدامات غیر اخلاقی، امنیتی و حقوقی کانال«آمد نیوز» در گذشته، تنها زمانی احساس خطر میکند و به پاول دوروف ایمیل میزند که آن کانال آموزش بمب دستی بدهد! گویا فحاشی به ارکان نظام، ریختن آبروی افراد با مدارک جعلی، تحریک افراد جامعه به کار شکنی، هیچکدام خطری برای مسئولین و نظام محسوب نمیشود!
عدهای دیگر علت حمایت از تلگرام را ایجاد هزاران شغل عنوان میکنند. با نگاهی گذرا به کسب و کاری که در تلگرام ایجاد شده است میتوان پی برد که بسیاری از این کسب کار مربوط به کانالهای پر بازدیدی هست که عموما از راه تبلیغات کسب درآمد میکنند، آن هم تبلیغ کانالی دیگر، یعنی در واقع در مواقع زیادی نه جنسی فروخته میشود و نه جنسی گرفته میشود نه خدماتی ارائه میشود. از سوی دیگر بسیاری از کانالهای موجود که مربوط به فروش اجناس است، عمدتا محل عرضه کالاهای غیر ایرانی و قاچاق است که افرادی بدون دادن هیچ مالیاتی به فروش اجناس خود در آن میپردازند که این اقدام نیز مانع از فروش اجناس خاک خورده ایرانی میشود. بگذریم از اینکه تلگرام تبدیل شده است به فضای امن تبادل بسیاری از مواد مخدر و ترویج فساد و فحشا که جوانان این کشور را هدف قرار داده است حتی اگر فعالیت سالم اقتصادی در بستر تلگرام انجام میشده است به علت اهمیت موضوع امنیت و مصلحت کشور باید این ظرفیت در داخل و توسط پیامرسانهای داخلی فراهم شود.
اما دلواپسان تلگرام طوری القا میکنند که گویی قرار است کسب وکار اینترنتی به طور کلی نابود شود، در حالی که هم اکنون بزرگترین گردش مالی در سایتهای اینترنتی نه در بستر تلگرام، بلکه در بستر تارنماهای اینترنتی صورت میگیرد و افراد میتوانند از بستر پیام رسانهای داخلی و بومی تبلیغات خود در شبکههای اجتماعی را ادامه دهند.
حال باید دید که با این همه کار شکنی در بستر فضای مجازی و به خصوص «تلگرام»، آیا میتوان از مسئولین مربوطه انتظار داشت که با صداقت با مردم سخن بگویند و شبکه ملی اطلاعات که کمترین فایدهاش، اینترنت ارزان، پرسرعت و امن خواهد بود را راهاندازی کنند؟!
نکته مهم دیگر اینکه با اقبال زیاد مردم به پیامرسانهای داخلی طی روزهای اخیر نباید این فرصت طلایی از دست برود و دولت باید ضمن حمایت از گسترش، تجهیز و تقویت این پیامرسانهای داخلی برای همیشه برای رعایت مصالح امنیتی و فرهنگی کشور از گسترده شدن بیضابطه و خطرناک پیامرسانهای آتش بیار خارجی جلوگیری کند.
همین مطلب در روزنامه کیهان
pdf
علت تلاش برخی برای خشن نشان دادن چهره اقشار مذهبی چیست؟
وقتی غرب متوجه شد
که موج اسلام گرایی حتی به اروپا و آمریکا رسیده دست به کار شد و نوزادی را تربیت
کرد تا چهرهای دروغین از اسلام را به نمایش بگذارد. اسم این نوزاد «داعش» بود.
داعشی که ماموریت داشت مسلمانان را افرادی جنگطلب و خشن جلوه دهد. علاوهبر
ماموریت داعش، دستگاههای تبلیغاتی هم سال هاست تمام قدرت خود را برای تخریب اسلام
ناب محمدی به کار گرفته و متاسفانه عدهای هم در داخل کشور به منظور سوق دادن کشور
به سمت غرب گرایی، خشن نشان دادن چهره امت حزبالله را در دستور کار خود قرار دادهاند.
به لطف رشادت و مقاومت رزمندگان اسلام، پرونده داعش در سوریه و عراق بسته شد. اما
تفکر مسموم داعش و حامیانش همچنان ادامه دارد. شاید یکی از برگهای برنده رشد تفکر
داعش، عدم تبلیغات مناسب برای ترویج اسلام ناب محمدی باشد. اسلامی که « اَشِدّآءُ
عَلَى الکُفّارِ رُحَمآءُ بَینَهُم» است. اسلامی که بیش از هر آیینی انسان را به
زندگی شاد و سالم سوق میدهد.
چه خوب است در ماه پر برکت
ربیع، نگاهی بیاندازیم به بیانات کمتر شنیده شده رهبر انقلاب، که چه زیبا، لبخند و
تفریح سالم را جزئی از ضرورت زندگی هر مسلمانی میدانند.
چهرهها باید شاد باشد
«یکی از مقولههای بسیار
مهم و یقیناً یکی از ضرورتهای جامعه، لبخند است. لبخند یکی از نیازهای زندگی
انسان است. زندگىِ بیشادی و بیلبخند، زندگی دوزخی است. زندگی بهشتی، زندگی با
لبخند است. حضرت علی(ع) فرمود: «المؤمن بشره فی وجهه و حزنه فی قلبه»؛ اگر غصهای
دارید، باید در دلتان نگه دارید؛ مؤمن اینطوری است. لبخند و شادی مؤمن در چهره
اوست. اصلاً چهرهها باید شاد باشد. اگر با چهره خودتان میتوانید به جامعه شادی
بدهید، باید این کار را بکنید. شادی لازم است و باید آن را برای مردم تأمین کرد.»
(بیانات رهبری در دیدار
با مسئولین صدا و سیما 11/09/83)
جهنم شدن زندگی درصورت نبودن
تفریح سالم
«راجع به موضوع تفریحات،
چیزی که میتوانم بگویم این است که موضوعی بسیار مهم و اساسی است. اگر چه در
جامعه، خیلیها هستند که ممکن است آن را جدی نگیرند و فکر کنند که یک زندگی جامد و
خشک و بیانعطاف و بیلبخند، میتواند زندگی موفقی باشد. اما چنین نیست. اگر در
زندگی تفریح سالم نباشد؛ اگر آن لبخند طبیعی که ناشی از نشاط است بر لب انسان
ننشیند، زندگی برخود انسان و بر معاشران او، جهنم خواهد شد. مادیات، مقدمه زندگی
خوبند؛ و تفریح، عنصر اساسی زندگی خوب است. فرض کنیم کسی در آمدهای مالی بسیار
کلانی داشته باشد، اما در زندگی دل خوشی نداشته باشد. این، زندگی نیست که دارد!
تفریح، از باب تفعیل است؛ یعنی فرح آوردن؛ یعنی ایجاد فرح. اگر فرح و شادمانی در
انسانی نباشد، ولو خیلی هم در آمد داشته باشد؛ مقام بسیار عالی داشته باشد یا نفوذ
اجتماعی داشته باشد، این اصلاً برای او زندگی نیست و حتی نمیشود با او زندگی کرد.»
(بیانات در دیدار گروه
«ورزش و سرگرمى» صدا ۰۱/10/71)
لبخند بهتر از دارو
«گاهى یک لبخند شما
(پرستاران)، از دارو و درمانى که براى این بیمار به کار میرود، ارزشش بیشتر است،
اثرش بیشتر است. بیمار دچار آشفتگى است، دچار ناراحتى است - بخصوص بیماران سخت -
کمک به او، فقط کمک به جسم او نیست؛ جسم او را با دارو و درمان و تزریق و تدابیر
پزشکى بایستى علاج کرد؛ اما روح او با محبت، با لطف، با نوازش، با مهربانى درمان
میشود. گاهى این درمان روحى، حتّى جاى درمان جسمى را هم میگیرد؛ این، هم علمى
است، هم به تجربه ثابت شده است که شادى روح انسان، شادى عصبى و احساسى انسان، بر
روى جسم او تأثیر مثبت میگذارد.»
(بیانات در دیدار گروه
کثیری از پرستاران نمونه کشور01/02/89)
غلط بودن تصوّر چهره اخمو و
بداخلاق از اسلام
«تفریح، یک کار اسلامی
است. من قبول ندارم کسی چهره اسلام را یک چهره خشمگین و اخمو و بد اخلاق تصور
کند. بههیچ وجه، اسلام این نیست. چهره اسلام، چهره یک انسان جدی است؛ یک انسان
متین. یک چهره جدی و متین را شما تصور کنید! این، چهره اسلام است. یک چهره جدی،
در هر جای زندگی، آن کار بایسته را انجام میدهد. یک جا باید شادمانی کرد؛ یک جا
باید تلخی نشان داد؛ یک جا انسان با دشمن روبهروست؛ یک جا با غریبه روبهروست؛ یک
جا با خودی روبه روست و یک جا با یک مشتاق و دوست رو به روست. اینها با هم فرق میکند.
یک انسان متین، چهرهاش همه جا یکسان نیست. آنجا که با یک دشمن روبهروست، طبیعی
است که چهره دیگری خواهد داشت. آنجا که با یک انسان غریبه رو به روست - که دشمن
هم نیست، اما غریبه است - یکطور روبهرو میشود، و با یک دوست و محبوب و عزیز و
نزدیک و دلسوز، یک طور دیگر روبه رو میشود. اسلام اینگونه است و هر جایی یک
برخورد دارد.»
(بیانات در دیدار گروه
«ورزش و سرگرمى» صدا ۰۱/۱۰/۱۳۷۱)
شاد بودن محیط زندگی در زمان
پیغمبر(ص)
«محیط زندگی پیغمبر،
محیط شادی هم بود؛ با افراد شوخی میکرد، مسابقه میگذاشت و خودش هم در آن شرکت میکرد.
آن مردمی که ده سال با او زندگی کردند، روزبهروز محبت پیغمبر و اعتقاد به او در
دلهایشان عمیقتر شد. وقتی در فتح مکه، ابوسفیان مخفیانه و با حمایت عبّاس - عموی
پیغمبر - به اردوگاه آن حضرت آمد تا امان بگیرد، صبح دید که پیغمبر وضو میگیرد و
مردم اطراف آن حضرت جمع شدهاند تا قطرات آبی را که از صورت و دست ایشان میچکد،
از یکدیگر بربایند! گفت: من کسری و قیصر - این پادشاهان بزرگ و مقتدر دنیا - را
دیدهام؛ اما چنین عزّتی را در آنها ندیدهام.»
(بیانات در خطبههای
نماز جمعه تهران ۲۸/۰۲/۱۳۸۰)
سعی دشمن در وارد کردن تفریحهای
منحرف در کشور
«درس خواندن، پاکدامنی و
پرهیزِ از سرگرمیهای عاطل و باطل، جزو وظایف جوانهاست. البته من با سرگرمی و
تفریح و شادی جوانها خیلی موافقم؛ اما بعضی از سرگرمیها و تفریحهای منحرف را
دشمن به قصد غافل کردن ما و جوانان عمداً وارد جامعه ما میکند. این، مخصوص جامعه
ما نیست؛ در خیلی جاهای دیگر هم این کار را میکنند. در یکی دو سال گذشته خبرهای
متعددی داشتیم که در کشورهای مختلف آسیایی - مثل مالزی و چین و... - و حتّی
کشورهای اروپایی، سیدیهایی که به صورت قاچاق وارد کشورشان شده بود و آنها برای
جوانها گمراهکننده و مضر تشخیص داده بودند، جمعآوری و منهدم کردند. در واقع با
این سیدیها مثل مواد مخدر - که دوروبر اینها گشتن، برای جوانها گناه است -
برخورد کردند. کسانی هم که این محصولات را قاچاق میکنند، غالباً صهیونیستهای
خبیث هستند؛ اینها عامل گمراهی و فساد جوانها در خیلی از کشورها، بخصوص در
کشورهای اسلامی، و بهطور ویژه در ایران هستند. چرا؟ چون از آینده ایران میترسند.»
(بیانات در دیدار جمعی
از اعضای انجمنهای اسلامی دانشآموزان 24/12/83)
ساخت برنامه تفریحی برای مردم
عبادت است
«در چهره اسلام، تفریح
و ادخال سرور - دیگران را مسرور کردن، خشنود کردن، خوشحال کردن، شاد کردن و
امیدوار کردن - جای بسیار حساسی دارد. بنابراین، شما همینطور که یک کار تفریحی را
انجام میدهید، یک نمایش اجرا میکنید، یک ماجرای طنزآمیز را بیان میکنید، یک شعر
اجرا میکنید و میخوانید یا یک مسابقه اجرا میکنید، در همان حال احساس کنید که
یک عبادت انجام میدهید. حقیقتاً همین است. این یک واقعیت است. احساس کنید که بخشی
از آن مجموعهای را که زندگی اسلامی برای انسانها در نظر گرفته، متعهد میشوید و
انجام میدهید.»
(بیانات در دیدار گروه
«ورزش و سرگرمى» صدا۰۱/۱۰/۱۳۷۱)
چند شاخصه از الزامات برنامههای
تفریحی در کلام رهبر انقلاب
1.برنامههای تلویزیون
باید شاد باشد
««نباید نمایشنامههایی
پخش کنید که فضای زندگی را تلخ میکند. ایجاد نگرانی، اضطراب و دلهره، لزومی
ندارد... ما متأسفانه در صدا و سیما - بخصوص بیشتر سیما - از این چیزها زیاد
داریم. تلویزیون را باز میکنیم، میبینیم دعوای خانوادگی است و دو نفر دعوا میکنند.
شما در خانهتان هم که نشسته باشید، اگر از خانه همسایهتان صدای دعوا بیاید،
ناراحت نمیشوید؟ مگر آدم دعوا را خودش باید راه بیندازد یا جلوی چشم خود انسان
باشد تا ناراحت شود؟ فیلم، طبیعتش این است که انسان را در فضای حادثه ببرد؛ والّا
فیلم نیست. وقتی انسان میرود در آن فضا، میبیند این فضا، فضای دعواست؛ فضای جنگ
و جدل است و زن و شوهر با هم دعوا میکنند. این را چرا منتقل میکنید؟... از هر
چیزی که مأیوسکننده است، باید به کلی پرهیز شود. برنامهها باید شاد باشد. شادی
را، فرح را و سرور را، اصل قرار دهید. هر پیامی هم که میخواهید بدهید، در لابهلای
این شادی بیاید. چرا پیامها در لابه لای موضوعی ناامیدکننده باشد؟»
(بیانات در دیدار گروه
«ورزش و سرگرمى» صدا 01/10/1371)
2.هدف خنداندن
نیست، خنده باید آسایش و آرامش را همراه داشته باشد
«این نکته بسیار مهمی
است که اصلاً از تفریح مقصودمان چیست؟ شما انسانهای برگزیدهای هستید. آنجا
ننشستهاید که فقط مردم را بخندانید. فقط خنده که نیست. مقصود این است که این
خنده، آسایش به روح بدهد و آرامشی ببخشد. همانطور که گفتیم، جامعه مثل کارخانه
عظیمی که از فولاد درست شده و یک میلیون قطعه فولاد را حرکت میدهد؛ سایش دارد،
استهلاک دارد، لذا گاهی مقداری روغن لطیف و خوشرنگ، تمام سایشها را از بین میبرد
و کار، تندتر، روانتر و بهتر انجام میگیرد. تفریح، چنین نقشی دارد و باید به
حرکت کلی جامعه کمک کند. شما باید با برنامههای تفریحیتان، امید ببخشید. اگر
مجموعه کار شما، از اول تا آخر ناامیدکننده باشد، از ارزش ساقط خواهد شد؛ یعنی
همه آنچه که انجام شده، هیچ میشود. مثل اینکه شما با بهترین ابزارهای نقاشی، یک
تابلو بد بکشید. ما باید کاری کنیم که در دل مردم، نور امید بدرخشد. انتقاد و طنز،
همهاش خوب است؛ تا این حد اثر دارد و شما میتوانید کار را به این شکل هدایت
کنید. باید امید ایجاد شود و نور امید در دلها بدرخشد...»
(بیانات در دیدار
گروه «ورزش و سرگرمى» صدا 01/10/71)
3.پرهیز از ابتذال برای
شادی دادن به مردم
«شادی لازم است و باید
آن را برای مردم تأمین کرد؛ منتها این کار برنامهریزی میخواهد... مراقب باشید
شادی در مردم با لودگی و ابتذال و بیبند و باری همراه نشود؛ از این طریق به مردم
شادی داده نشود. همهجور میشود به مردم شادی داد؛ از نوع صحیح آن شادی داده شود.
گاهی اوقات یک لطیفه یا یک تعبیرِ بهجا مخاطب را شاد و خوشحال میکند؛ گاهی هم
ممکن است یک آدم لوده با ده جور ادا درآوردن، نتواند آنطور شادی را ایجاد کند.
شادی کردن و شادی دادن به مردم، بهمعنای لودگی نیست... طنز فاخر و برجسته، یکی از
هنرهاست. طنز، هنر خیلی بزرگی است... طنازهای واقعی را تقویت کنید، پرورش دهید و
کمک کنید تا طنز بیاورند. طنز، یعنی مطلب مهمِ جدی که با زبان شوخی بیان میشود؛
محتوا و معنایی در آن هست، منتها به زبان شوخی.»
(بیانات در دیدار
مسئولان سازمان صدا و سیما 11/09/83)
با نگاهی گذرا به بیانات رهبری
درمییابیم، که برای ایجاد «تمدن نوین اسلامی»، میبایست به تمامی توصیههای
امامان و پیشوایان معصوم«ع» عمل نمائیم، که یکی از فرامین مهم آن ضرورت زندگی سالم
و شاد است.
گردآورنده: حسن عبدالصمد
همین مطلب در
روزنامه کیهان
هشدار به گروه های فامیلی
این روزها گروه های فامیلی هم زیاد شده است. عمو،خاله ،
دایی و زندایی و حتی خواهرها و بردار ها همگی یک گروه زده اند به نام گروه فامیلی
و در آن هر مطلبی که خوششان بیاید برای دیگری به اشتراک می گذارند و هر از چند
گاهی هم از حال یکدیگر میپرسند.
در نگاه اول با خود میگوییم که خدا پدر و مادر این
تکلونوژی را بیامرزد که باعث شد حداقل از راه دور از احوال برادر و یا خواهر خودم
با خبر شوم و حتی فیلم و عکسش هم بتوانم به صورت آنلاین ببینم و الا ما شاید روزها
و حتی ماه ها از هم بی خبر بودیم.
اما با نگاهی عمیق و دقیق تر به یک واقعیت تلخ پی میبریم.این
دیدار ها و حال احوال های مجازی ما را راضی میکند.یعنی وقتی من در تلگرام به برادر
و یا خواهر خودم حال احوال میکنم با خودم میگویم خوب من چه برادر با معرفتی هستم و
ما چقدر رابطه یمان با هم خوب شده است.و دیگر نیازضروری به دیدار حضوری
نمیبینم.
خودتان قضاوت کنید در این همه گروه های دوستان و اشنایان
چقدر به عالم مجاز عادت کرده ایم و حتی ان را به نوعی صله رحم حساب می آوریم.
کلاهمان را قاضی کنیم.آیا دیدن چهره خواهربا چشمان
واقعی، فشردن دست برادر، در آغوش گرفتن عمو، حال و احوال و شوخی های دایی و خاله
در عالم واقع مزه اش با عالم مجاز چقدر تفاوت دارد.ایا استیکر های بوسه،قربانت
بروم، میتواند جای بوسیدن و بوییدن کودکان فامیل را بگیرد؟
میترسم اگر بدون اندیشه همین راه را ادامه دهیم پس فردا،
ازدواج هایمان هم مجازی باشد،تفریح و گردش هامان هم مجازی باشد. درس خواندن هایمان
هم مجازی شود، حتی اقواممان هم به صورت آنلاین و مجازی در تشییع جنازیمان شرکت
کنند و استیکر خدا رحمت کند را حواله گوشی موبایلمان کنند. گویی دارند به اسم عصر
ارتباطات دارند ارتباطات انسانی را ذبح میکنند و ما هم مشتاقانه خودمان را زیر تیغ
به ظاهر شیرین تکلونوژی برده ایم. و حتی از این ذبح شدن هم سلفی میگیریم...
گروه های فایمیلی و چت با دوستان و آشنایان بد نیست بلکه
در مواردی خوب است، اما حواسممان باشد راضیمان نکند
چرا کودک ایرانی قهرمان ندارد؟!
به بازار میروی تا برای کودکتان کیف مدرسه بخرید، بر روی اکثر کیف ها عکس های باب اسفنجی مرد عنکبوتی، باربی،بتن من است.
در نیمکت پارک نشستهاید، کودکانی را میبینید که با افتخار خود را بت من و مرد عنکبوتی معرفی میکنند و به این طرف آن طرف میدوند، کمی آنطرف تر نوجوانانی را مشاهده میکنید که از آخرین ورژن بازی کلش آف کلند و پوکمون و طی کردن مراحل آن سخن میگویند.
در جشن تولد دخترت میبینید که خیلی ها عروسک باربی را برای هدیه آورده اند و فرزندت ناخودآگاه آنها را در کمد اتاقش میگذارد و شبانه روز با این عروسک حرف میزند.
حرف ها و رفتار کودک ها تغییر میکند و ما با خود میگوییم ما که برای او چیزی کم نگذاشتیم، چرا فرزندم اینگونه شد.
از آن طرف معدود عروسک های ایرانی و اندک لوازم التحریر ایرانی اسلامی، آنقدر خاک میخورد تا زیر بی تدبیری خیلی ها پوسیده، فرسوده و نابود شود.
38 سال از انقلاب گذشت، جدای از رویش های فرهنگی و دستاوردهای علمی،متأسفانه هنوز هیچ ارگان، سازمان و یا وزارت خانه ای یا نخواسته و یا نتوانسته برای قشر کودک و نوجوان قدمی شایسته و موثر بردارد.
اندک اقدامات صورت گرفته هم عمدتاً توسط اشخاص دغدغه مند اجرا و تولید شده است، اشخاصی که عمدتاً بعد از سال ها تلاش، با بی مهری مسئولین روبرو میشوند.
براستی چه باید کرد؟ مگر رهبر معظم انقلاب در سال 92 در دیدار با اعضای شورای عالی انقلاب فرهنگی نفرمودند که از قضیه اسباب بازی های حرص میخورند!
چقدر مسئولین کم کاری کرده اند که رهبر انقلاب که عمدتاً باید مسائل راهبری و خط استراتیزیک را مشخص و روشن کند در جمع نخبگان و مسئولین فرهنگی مجبور بشود که بگوید، بروید بازی های سنتی را ترویج کنید حتی رهبری اسم می آورند که بروید لی لی و الک دولک و گرگم به هوا را ترویج کنید!
وای بر ما، وای بر مسئولینی که حتی بعد از گذشت سه سال از بیانات رهبری کوچکترین گامی در این زمینه برنداشتند.
رهبری آسیب ها را یک به یک می گوید تا هیچ بهانه ای برای گریز از مسئولیت و شبهه نباشد. ایشان حتی فرمودند که نوه های خود اسم بازیکنان فوتبالیست دنیا را میدانند، اما اسم فلان دانشمند معاصر خود را هم نشنیده اند. رهبری بر ضرورت پیوست فرهنگی در تولیدات اسباب بازی سختن گفتند و تاکید کردند که بچه های ما چون فیلم و کارتون بازی مرد عنکبوتی ، بت من و.. را دیده اند، خوب وقتی عروسک آن را ببینند مشتاق خرید آن میشوند، اما وقتی شما عروسکی را میسازید که کودک هیچ شناختی از او ندارد ، طبیعی است که آن عروسک به فروش نرسد.
دولت مهمترین مسئول اجرایی کشور، این همه وزارت خانه، صدا و سیما، بسیج و سپاه، سازمان تبلیغات، حوزه های علمیه،رسانه ها،براستی کدام یک در این حوزه کاری انجام داده اند؟
ما حتی یک فیلم و یا یک سریال و یا حتی یک کارتونی را تولید نکرده ه ایم که در آن یک قهرمان را در یک دهه برای کودکان معرفی کنیم.
کودکان معصوم ما در سایه بی تدبیری مسئولین اکنون با شبیخون فرهنگی دشمن مواجه هستند و همه بی تفاوت نشسته اند تا تیر های این حمله ناجوانمردانه، بدون هیچ سپری بر قلب و فکر کودکان فرو رود.
همه میدانیم که با وجود قهرمانان ملی و مذهبی فراوانی که داریم، اما تا کنون نتوانستیم به کودک و نوجوان این قهرمانان را معرفی نمائیم. اما همین کودکان ما به خوبی قهرمانان پوشالی دنیای خیالی غرب را میشناسند و حرکات و رفتار گفتار آنان را تکرار میکنند.
بعد از نا امید شدن از مسئولان دولتی، برای مقابله با این اقدام فارغ از شعار، راهکار عملی برای دلسوزان این عرصه پیشنهاد میشود. مراحل زیر حاصل تجربه و یک کار مطالعاتی است که در اختیار افکار عمومی قرار میگیرد، به امید آنکه فرد یا گروهی احساس دغدغه کند و این علم زمین مانده را بلند نماید:
گام اول: در ابتدا باید آسیب ها، خلا ءها و نکات محوری آموزشی در قشر کودکان با مشورت از کارشناسان مرتبط با هر حوزه به صورت جداگانه بررسی و شناسایی شود.
گام دوم: قصه و داستانی جذاب با توجه به نکات مطرح شده تربیتی، با محوریت یک یا چند قهرمان نگاشته شود.
گام سوم: این قصه تبدیل توسط یک فیلمنامه نویس قهار تبدیل به یک فیلمنامه داستانی در چند سری شود.
گام چهارم: کارتر اصلی یعنی همان قهرمان سریال داستانی توسط یک تیم هنرمند طراحی شود.رنگ لباس. نوع لباس. فرم صورت و اجرای ان. نوع گویش و ادبیات ان و..
گام پنجم: این فیلمنامه در اختیار کارگردانی با تجربه و دغدغه مند قرار گیرد
گام ششم: بعد از تولید این سریال. این فیلم در بهترین ساعت از صدا و سیما پخش شود.
گام هفتم: همزمان با پخش این سریال، عروسک این قهرمان.صفحات شبکههای مجازی، درج عکس بر روی لوازم التحریر و البسه و اسباب بازی، تولید و به صورت وسیع توزیع شود.
گام هشتم: بازی های کامپیوتری انلاین و اف لاین و همچنین نسخه اندرویدی این کارکتر طراحی و ساخته شود.
گام نهم: در مناسبت های مختلف مثل اعیاد از این کارکتر در برنامه های مختلف کودک دعوت و نام برده شود.
گام دهم: این سریال ها سری های 2،3،4 و 5 را داشته باشد
در این صورت میتوانیم تقریبا نزدیک به یک دهه، قهرمانی را برای کودکان الگو نمائیم تا نکات اموزشی و تربیتی را در قالب این سریال به کودکان و والدین اموزش دهیم.
فرض کنیم در این فیلم شخصیت اصلی آن یعنی ان کودک از بازی های جنبشی خوشش میآید، از موبایل و تب لت به خاطر اسیب هایش استقبال نمیکند، حرمت پدر و مادرش را به خوبی نگه می دارد، از کمک کردن و مسئولیت گرفتن لذت میبرد، قدرت تحلیل و فکر کردن صحیح را میداند، زود قضاوت نمیکند، به مال حلال و حق الناس خیلی اهمیت میدهد، نظم و مقررات را رعایت می کند، به معنویت قران و نماز و مسجد اهتمام میورزد، روحیه از خود گذشتگی و ایثار دارد، شاد و پر انرژی است، ویژگی های دوست ناباب را میشناسد، از اسراف و دروغ و غیبت دوری میکند، سواد رسانه ای را میداند، نکات بهداشتی و تغذیه صحیح را فرا گرفته است. مدیریت زمان را به خوبی اجرا میکند و...
در واقع میتوان به صورت کلی نکاتی مانند: مسئولیت پذیری، عدم اعتماد به دشمن و تقویت روحیه استکبار ستیزی، احترام و ادب، توجه به دیانت، دوری از اسراف و تجمل، دوری از دروغ و ریا کاری، عرق دینی و ملی، روحیه ایثار و از خود گذشتگی، نکات بهداشتی و پژشکی، روش فکر و تحلیل درست مسائل، روحیه انتظار و مقاومت و دیگر موضوعات را در این کارکتر آموزش و نهادینه کرد.
اگر این اقدامات به صورت کاملا کارشناسی شده و کاملا هنری و جذاب به به صورت مداوم تولید شود، میتوانیم الگویی خوب را برای قشر کودکان و نوجوانان در یک دهه داشته باشیم. مطمئناً نسلی که در این دهه مخاطب این سریال هستند بعد از خو گرفتن با قهرمان این داستان بسیاری از نکات مفید تربیتی و اخلاقی را که در جوانی و بزرگسالی در سرنوشت کشور موثر است را فرا میگیرند.
به امید انکه فردی آستین همت را بالا بزند و این اقدام موثر که میتواند زمینه ساز تربیت سربازان حضرت حجت باشد را اجرا کند.
بسمه تعالی
خدا حافظ تلگرام…
بعد از یک ماه فعالیت موقت در تلگرام بعد از یکسری تحقیقات و مشاهدات تجربی خود و اطرافیانم به این نتیجه رسیدم که برای همیشه با این نرم افزار خداحافظی کنم.
علت های بسیاری برای جدایی از تلگرام دارم که چند نمونه از آن را خدمت شما میگویم:
(لازم به ذکر است دلائل زیر با این فرض نوشته شده است که در تلگرام فعالیت مفید و با قصد روشنگری کار میکنیم و اینکه تا کنون هیچگونه عکس و یا متن غیر اخلاقی را در این شبکه ندیده ایم )
شما وقتی تلگرام، وایبر، لاین، و یا برخی دیگر از این نرم افزار ها را می خواهید روی گوشیتان نصب کنید، خود این نرم افزار در ابتدا از شما سوال می پرسد که باید قوانین حریم خصوصی را بپذرید تا امکان نصب را به شما بدهد. چند نمونه از این قوانین را که در خود نرم افزار نوشته شده است و شما تائید کردید را برایتان میگویم:
دسترسی کامل به گالری گوشی، دسترسی کامل و روشن و خاموش کردن دوربین فیلمبرداری و ظبط. ایجاد امکان استفاده از اینترنت و حتی حساب بانکی، دسترسی به موقعیت مکانی شما از طریق جی پی اس و..ده ها دسترسی دیگه.
خوب مشخصه که این شرکت های سازنده دنبال اهدافی هستند و من نمیخوام پازلی از پروژه اهداف انان را تکمیل کنم.
مقام معظم رهبری: به طور کلی استفاده از شبکههای اجتماعی و مانند آن اگر مستلزم مفسده (مانند ترویج فساد، نشر اکاذیب و مطالب باطل) بوده و یا خوف ارتکاب گناه باشد “””و یا موجب تقویت دشمنان اسلام و مسلمین شود””” و یا خلاف قوانین و مقررات نظام جمهوری اسلامی باشد جایز نیست.
کد پیگیری سوال شرعی از سایت لیدر: ۹۱۹a64661164e5ca
برای مشاهده جواب فوق و سوال آن در سایت مقام معظم رهبری اینجا را کلیک کنید و کد پیگیری فوق را وارد نمایید.
خوب با فرض اینکه خلاف نباشد باعث ترویج فساد نشر اکاذیب نشود، اما نمیتوانیم منکر این شویم که موجب تقویت دشمنان اسلام و مسلمین میشود، این را هم میتوانید در اینترنت جستجو کنید که با هر عضویت یک نفر در این شبکه ها چه هزینه نصیب سازنده این نرم افزارها میشود.
و همچنین این سوال: آیا نرمافزارها هم بهمثابه کالا هستند و حکم خرید کالای ایرانی در اینجا هم وجود دارد؟
حکم خرید کالای دشمنان که به نحوی کمک به آنها محسوب میشود تحت عنوان «اعانهی ظالم» شامل اینجا نیز میشود؛ یعنی ما با خریداری یک نرمافزار، خدماتی به آنها برسانیم یا به نحوی از این نرمافزارها استفاده کنیم که سودش به جیب آنها برود، مثل برخی برنامهها که اصل ورود به آنها و تعداد استفادهکنندگان از آنها برای صاحبش مفید است، همین ورود به برنامه هم حرام میشود. بنابراین فرقی نمیکند که این کالا سختافزار باشد یا نرمافزار و این توصیهای که گفتهاند اگر کالایی مشابه داخلی دارد، از کالای خارجی استفاده نکنید، شامل نرمافزارها هم میشود و باید از نرمافزار داخلی استفاده کنید.
خوب نرم افزارهای موبایلی مثب بیسفون و سلام که ایرانی هستند با این حساب تکلیف روشن میشود.
http://farsi.khamenei.ir/news-content?id=29126#13 منبع
همکنون که از تلگرام بیرون میایم احساس نمیکنم که چیزی را از دست داده ام. بلکه احساس میکنم که یک ماه وقت و چشمان و افکارم را بیهوده هدر داده ام، در حالی که می توانستم در همین زمان ها با خواندن چند کتاب علمم را زیاد کنم و یا با دیدن دوستان و اقوام، کمی نشاط روحی گرفته باشم.و یا با دیدن صورت پدر و مادرم و خانواده و طبیعت لذت برده باشم.
الان اگر با دوستم کاری داشته باشم یا با او تماس تلفنی میگیرم و یا به او پیامک میدهم.
اگر بخوام عکسی و یا فیلمی را برای کسی بفرستم برای او ایمیل میکنم.
و یا اگر بخوام مطلبی را به گوش تعداد افراد بیشتری بگذارم در یک وبلاگ مطلبم را به اشتراک میگذارم.
در واقع من پیام و ها و اطلاعات را مدیریت میکنم. نه اینکه این پیام ها باشند که من را مدیریت کنند و هرسو که بخواهند مرا تربیت کنند.
نهضت سواد رسانه هایف شاید وقتی دیگر!
دهه ۷۰ و ۸۰ در ایران نهضت سواد آموزی به اوج خود رسیده بود تا افرادی که سواد خواندن و نوشتن را ندارند بتوانند همانند دیگر افراد جامعه از نعمت خواندن و نوشتن برخوردار شود. آن روزها سازمانی هم برای این مشکل تشکیل شد و تمام ارگان ها و رسانه ها تمام تلاش خود را برای کمک به این سازمان انجام دادند. به طوری که هم اکنون بیش از ۹۵ درصد از مردم سواد خواندن و نوشتن دارند.
اما شاید در میان اطرفیان خود دیده باشیم که کسی که حتی سواد خواندن و نوشتن هم ندارد اما با کامپیوتر و یا تلفن همراه مشغول است.
با گسترش فناوری این روزها مردم بیشتر از اینکه محتاج خواندن و نوشتن باشند مشغول دیدن و یا شنیدن فیلم عکس صوت در فضای رسانه ای هستند بدون انکه اندک مطالعه و یا آموزشی در این رابطه دیده باشند.
چه خوب است با کمی تأمل به این سوالات توجه نمائیم:
سواد رسانه ای چیست؟ و چه ضرورتی دارد؟
چند درصد از افراد جامعه سواد رسانه ای دارند؟
چه گروه ها و افرادی نمی خواهند سواد رسانه ای در کشور افزایش پیدا کند؟ و چه هدفی را دنبال می کنند؟
آیا اهمیت سواد رسانه ای کمتر از سواد خواندن و نوشتن است؟
فردی که سواد رسانه ای ندارد دچار چه خطرات و مشکلاتی خواهد شد؟
جامعه ای که اکثریت افراد آن سواد رسانه ای ندارند دچار چه مشکلاتی خواهد شد؟
چه ارگان و یا سازمانی مسئول ارتقای سواد رسانه ای در کشور است؟
آموزش و پرورش، خانواده، رسانه ملی، شواری عالی فضای مجازی، شورای عالی انقلاب فرهنگی و… هر کدام چه وظایفی دارند؟
روزانه چه تعداد افراد قربانی بی سوادی سواد رسانه ای می شوند؟
دشمن از بی سوادی رسانه ای مردم چه بهره برداری می تواند انجام دهد؟
رهبری معظم انقلاب هم در حکم انتساب اعضای جدید شورای عالی فضای مجازی ۱۰ دستور را ابلاغ می فرمایند که بند هفتم این دستور اشاره مستقیم به موضوع سواد رسانه های دارد:
بند هفتم:
«ترویج هنجارها، ارزشها و سبک زندگی اسلامی ایرانی و ممانعت از رخنهها و آسیبهای فرهنگی و اجتماعی در این عرصه و مقابله مؤثر با تهاجم همهجانبه فرهنگی و نیز ارتقای فرهنگ کاربری و سواد فضای مجازی جامعه.»
ای کاش مسئولین دستورات رهبری در رابطه با فضای مجازی را پیگیری کنند تا بتوانیم به نحو احسن از فضای رسانه ای و مجازی استفاده ببریم.
و هزاران سؤال دیگر…
به امید روزی که نهضت و سازمانی برای افزایش سواد رسانه ای در کشور تشکیل شود و تمام ارگان ها و سازمان ها تمام تلاش خود را در این زمینه انجام دهند تا جایی که بتوان مدعی شد که ۹۵ درصد افراد جامعه از با سواد رسانه ای هستند
آیا صفحه گوشیمان را بیشتر از صورت پدر و مادرمان نگاه میکنیم؟!
گاهی اوقات خنده ام میگیرد از این همه پارادوکس ها و تضاد هایی که در زندگی میبینم.
رفاه و آسایش زیاد شده اما آرامش نداریم. ارتباطات پیشرفت کرده اما ما با همسایه کنار دستیمان هم ارتباطی نداریم. اکثر اوقات تلویزیون نگاه می کنیم.دیر می خوابیم و صبح به سختی بیدار می شویم.
صفحه گوشیمان را خیلی بیشتر از صورت پدر و مادر و فرزندانمان نگاه می کنیم.
حاظریم حرف ها و عکس و فیلم هایی که فایده ای برایمان ندارد را ساعت ها ببینیم اما چند دقیقه ای هم تحمل خواندن کتابی با فایده را نداریم.
برای ساختن زندگی مادی بسیار تلاش می کنیم اما زندگی کردن را نیاموخته ایم.
بسیار خرید می کنیم اما کمتر لذت می بریم.
تنوع غذاییمان بیشتر شده است اما تغذیه ناسالم تر.
ثروت را عامل خوشبختی می دانیم اما بیشتر طلاق ها در طبقه مرفه می بینیم.
به قول شهید علم الهدی که در نامه ای به خواهرش مینویسد:
شاندلshandel متفکر بزرگ اروپایی قرن بیستم در مورد چگونگی زندگی انسان در قرن بیستم می گوید:
انسان این عصر زندگی را وقف تهیه وسایل زندگی می کند ما زندگی را در رنج می گذرانیم تا راحتی و آسایش ایجاد کنیم تمام عمر می دویم به این امید که لحظاتی بنشینیم.
تمام عمر زحمت می کشیم تا استراحت کنیم و البته عمر می گذرد و راحتی و آسایش و نشستن و آرامش را لمس نمی کنیم و نمی یابیم زیرا مرتباً از طریق اجتماع به ما نیازهای جدید تلقین می شود. نیازهای کاذب و مصنوعی که دائماً بوسیله تبلیغات بوجود می آید. تلویزیون را روشن می کنید بعد از دو ساعت خاموش می کنید به خودتان نگاه می کنید می بینید هفت هشت احتیاج خرید تازه بوجود آمده که قبلاً لازم نداشتید قبلاً مثلاً با خاکستر دیگ را می شستید امروز حتماً باید پودر… بخرید.
به نظر شما آیا انسان امروز بیشتر آسایش دارد یا انسان دیروز؟ پس همه نیروهایمان صرف فدا کردن آسایش زندگی، برای تهیه وسایل آسایش زندگی می شود. قربانی شدن آسایش زندگی، برای چه؟ برای تکامل؟ برای تعالی؟ برای رفتن به حقیقت؟ برای رسیدن به ایده آل های مقدس انسانی؟ برای تقرب و نزدیکی به بهترین دوست و یار او(الله) و نه برای بدست آوردن وسایل آسایش زندگی. زیستن برای مصرف، مصرف برای زیستن. یک دور باطل، دور حماقت کار- استراحت- خوردن- خوابیدن همین و بس!!!
بهتر است کمی فکر کنیم ملاک ما برای شناختن افراد چیست؟ مثال می زنم، آیا وقتی مثلاً به خواستگاری می روید چه می پرسید؟ می پرسید که آیا شما آدم باهوشی هستید؟ با شهامت هستید؟ چه مقدار در تاریخ و اقتصاد و جامعه شناسی و انسان شناسی و تفسیر و فهم سخنان ائمه مطالعه دارید؟ معلوماتتان چقدر است؟ و… هرگز!
…و ما تمام تلاشمان و ناراحتی هامان و رنج ها و حتی نوع احساسهامان در اینست که بهتر زندگی کنیم به جای اندیشیدن به اینکه چگونه باید زندگی کنیم و چرا؟ زندگی یعنی چه؟ تلاش برای چه؟ اصلا چرا زندگی کنیم؟ و به اینها توجه نداریم، چرا که نتوانستیم خود را از لجن فرهنگ بورژواسی نجات دهیم از لجن مصرف بدون تولید، از لجن زندگی خلاصه شده در مادیات و تمام نیروهای خلاق و نبوغ های سرشار را در وسیله خلاصه کردن، درست مثل کسی که پله ای گذاشته تا خود را به پشت بام برساند اما همینکه پا روی پلکان اول گذاشت آنقدر راجع به خود پله فکر کند، سوراخ سمبه های آن، رنگ آن و… که لحظه ای خواهد رسید و مرگ گریبان او را فرا گرفت و هنوز در فکر اینست که پله چوبی راتبدیل به فلزی یا فلزی را تبدیل به کائوچو یا طلا و یا … کند و در نتیجه عمر تمام می شود و خود را به پشت بام نرسانده.
آری این اتفاقات دقیقا دارد با گسترش تکنولوژی و رسانه اتفاق میافتد.
مشخص است کسی که بدون اطلاع از سواد رسانه های تلویزیون را روشن میکند برنامه ای می بیند و خاموش می کند و یا اندک زمانی را در اینترنت بگذراند، تغییراتی را در رفتار و افکارش دیده خواهد شد. تغییراتی که بسیار ظریف اثر می گذارد تا جائیکه حتی خود انسان هم متوجه این تغییرات نمی شود.
چطور ممکن است که ما برای نشستن پشت فرمان باید مهارت های رانندگی را فرابگیریم آموزش ببینیم و حتی هزینه کنیم. اما برای استفاده از رسانه که به مراتب آسیب هایش خطرناک تر از تصادف رانندگی است، هیچ آموزشی نمی بینیم؟
برای نمونه شبکه های اجتماعی موبایلی که بهتر بگوئیم شبکه های ضداجتماعی که علی الظاهر قرار است ارتباطات ما را قوی کند، ما را از نزدیکان دور و به غریبه ها نزدیکتر ساخته است.
جای تعجب است که حتی پدر و مادر ها برای فرزندان خود هم این آموزش های رسانه ای را لازم نمی دانند و عملا خود و خانواده خود را در یک شیب بسیار تندی به سمت دره قرار می دهند.
برای همین گام اول برای نجات یافتن از این پارادوکس و تضادها، اندیشیدن در هدف خلقت و همچنین آگاهی از نقشه های دشمن در سیاست های استعماری در رسانه ها باشد