حریم خصوصی در فضای مجازی با حضور حسن عبدالصمد در برنامه کاربرانه شبکه
لینک همین ودیئو در آپارات https://www.aparat.com/v/zId1A
حریم خصوصی در فضای مجازی با حضور حسن عبدالصمد در برنامه کاربرانه شبکه
لینک همین ودیئو در آپارات https://www.aparat.com/v/zId1A
حسن عبدالصمد کارشناس فضای مجازی و علوم تربیتی در برنامه راه نشان شبکه قرآن پیرامون رسانه وقرآن و نکاتی پیرامون سواد رسانه ای
دریافت
عنوان: قرآن و فضای مجازی
حجم: 20.3 مگابایت
لینک این ویدئو در سایت آپارات https://www.aparat.com/v/4pzRj
حسن عبدالصمد در برنامه گفتاورد از رادیو تهران به نقش و تاثیر بازی های رایانه ای بر کودک و نوجوان و ارائه راهکار برای مقابله با آسیب ها میپردازد
لینک دانلود از آپارات https://www.aparat.com/v/OoS9I
حسن عبدالصمد در برنامه گفتاورد از رادیو تهران به نقش و تاثیر بازی های رایانه ای بر کودک و نوجوان و ارائه راهکار برای مقابله با آسیب ها میپردازد
قسمت اول
دریافت
عنوان: بازی های رایانه ای حسن عبدالصمد
حجم: 9.7 مگابایت
مدت زمان: 25 دقیقه 19 ثانیه
لینک دانلود از آپارات https://www.aparat.com/v/1P9bg
محمد حسن عبدالصمد
همین مطلب در روزنامه کیهان
صداوسیمای جمهوری اسلامی ایران، همواره یکی از پاکترین رسانهها در میان انبوه رسانههای دنیا بوده است. از همین رو انتظار میرود تا مدیران این سازمان، تمام تلاش خود را برای رساندن صدا و سیما به یک «الگوی رسانه تراز اسلامی» انجام دهند.
با لطف خدای متعال و تلاش برخی از مدیران و برنامه سازان، صدا و سیما در بخشهای خبری و برنامههای گفتوگو محور، رشد فعالیتهای قابل توجهی داشته است، اما عدم نظارت و توجه کافی به برخی از برنامههای صدا و سیما مانند پیامهای بازرگانی میتواند خسارتهای جبران ناپذیری را در طولانی مدت به جای بگذارد.
طبیعی است که صدا و سیما برای تامین بودجه خود میبایست زمان بسیار زیادی از برنامههای خود را، به تبلیغ پیامهای بازرگانی اختصاص دهد، اما آیا بر روی «محتوا»، «ارزشها» و «سبک زندگی» ترویج شده در این پیامها نظارتی صورت میگیرد یا خیر؟
ترویجاشرافیگری
در اکثر پیامهای بازرگانی خانههای بسیار بزرگ با مبلمان بسیار قیمتی نمایش داده میشود. در چند پیام بازرگانی که تا کنون شاهد آن بودهایم افراد خانه، بدون مبلمان گران قیمت، در روی زمین نشسته و بر پشتی تکیه دادهاند و به جای میز ناهار خوری بر روی زمین سفره بیندازند و غذا میل کنند؟! چند درصد از مردم ایران بر روی میز ناهار خوری گران قیمت غذا میخورند؟ به راستی نشان دادن طبقه مرفه بالای شهرتهران، در اکثر پیامهای بازرگانی چه توجیه و چه پیوست فرهنگی دارد؟ آیا خسارتهای فرهنگی و ترویج فرهنگاشرافیگری در جامعه با توجه به وضعیت اقتصادی فعلی کشور در نظر گرفته شده است؟
ترویج حرص و طمع با تبلیغات جایزه دار
ایجاد ارزش و ضد ارزش
دخالت در امور پزشکی
استفاده ابزاری از کودکان
به سخره گرفتن مخاطب
در یک پیام بازرگانی نشان میدهد که مادری از رادیو میشنود که «اگر به فکر آینده فرزندان خود هستید، همین حالا اقدام کنید» مادر سراسیمه کودک خود را از درب مدرسه به بانک..... میبرد و برای او حساب پس انداز باز میکند. بعد نشان میدهد که 15 سال بعد، همان کودک بزرگ شده است و همراه با مادر خود به دانشگاه تهران رفته است.
باید از سازندگان این پیام بازرگانی پرسید که مگر دانشآموزان برای آنکه به دانشگاه بروند نباید درس بخوانند؟ بازکردن حساب پس انداز در کودکی، چه ارتباطی با قبول شدن در دانشگاه تهران دارد؟
یا در تبلیغی دیگر میگوید «چه سری در رونق مهمانیها هست» بعد تصاویری نشان میدهد که افراد فامیل کنار یکدیگر نشستهاند و هر بار یک نفر میگوید «همین جمع هفته بعد خانه ما» و در آخر گفته میشود: «رازش این است که به خاطر استفاده از روغن.... کمتر در آشپزخانه هستیم و بیشتر با اقوام!»
یا در تبلیغی دیگر میگوید اگر فلان پوشک را فرزند شما استفاده کند کودک شما خلاق و کاشف خواهد شد!
اینکه کدام نهاد، کدام سازمان و کدام بخش از صدا و سیما بایستی به این موضوع بپردازد و مجلس شورای اسلامی، قوه قضائیه، نخبگان حوزوی و دانشگاهی و مطالبه مردمی چه نقشی در این باره میتوانند داشته باشند را به گزارش بعدی موکول مینمائیم.
محمد حسن عبدالصمد
آمد، بیآنکه خبر دهد، خیلیها آن را مانند ورود ویدئو به ایران قلمداد کردند؛ مردم چیزی از آن نمیدانستند، همین که میتوانستند عکس و فیلم با آن ارسال کنند احساس به روز بودن میکردند؛ آرام آراماشخاص و خبرگزاریها هم به آن پیوستند تا مبادا عقب بمانند.
افرادی از همان ابتدای ورودش، هشدار دادند که این پیام رسان غیر بومی، خطرات اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و حتی امنیتی خواهد داشت، اما مسئولین به دلایل سیاسی و اقتصادی چشمشان را بر روی تمام خطرات بستند و با شعار «عصر ارتباطات»، مهر تائیدی زدند بر یکه تازی «تلگرام» در فضای مجازی ایران.
«تلگرام» همان پیام رسانی که هم اکنون 40 میلیون کاربر در ایران دارد. همان پیام رسانی که در آن هزاران کانال و گروه ضد خدا، ضد اسلام و ضد انقلاب هم فعالیت میکنند. شاید اگر حمایت مسئولان از این پیام رسان نبود، اکنون همین 40 میلیون کاربر، در پیام رسانهای بومی مانند سروش و سلام و... عضو بودند.
وقتی به توصیههای 10 بندی رهبری خطاب به اعضای شورای عالی فضای مجازی عمل نشود، باید هم برای بستن یک کانال ضد انقلاب به یک اجنبی التماس کنیم تا شاید آن کانال را مسدود کند و بعد خوشحال باشیم که دیدید حرفمان را گوش دادند! و بعد دوباره همان کانال با نام دیگر ایجاد شود و شروع کند به جذب مخاطب!
رهبری در بند 6 حکم انتصاب اعضای شورای عالی فضای مجازی که در سال 94 ابلاغ شد نوشتند: «اهتمام ویژه به سالمسازی و حفظ امنیت همهجانبه فضای مجازی کشور و نیز حفظ حریم خصوصی آحاد جامعه و مقابله مؤثر با نفوذ و دستاندازی بیگانگان در این عرصه در دستور کار قرار بگیرد.»
اما دو سال از آن دستور میگذرد و حتی یک کودک دبستانی هم میداند که پیام رسان تلگرام که یک پیام رسان خارجی است، هیچ ضمانتی برای حفظ حریم خصوصی آحاد جامعه ندارد و به راحتی هزاران کانال و گروه ضد انقلاب در آن فعالیت میکنند.
به راستی اگر همین امروز کانالی در تلگرام عکسهای شخصی و خانوادگی فلان وزیر را منتشر کند، آیا میتوانیم این کانال را مسدود نمائیم! یا باز هم باید به پاول دوروف نامه بزنیم که جان مادرت این کانال را حذف کن و آن هم طاقچه بالا بگذارد و بگوید جز مصادیق مجرمانه نمیباشد!
چرا به مردم صادقانه گفته نمیشودکه وقتی ادمین کانالی در خارج از کشور باشد، ایران با وضعیت فعلی، هیچ قدرتی برای بستن یک کانال هم ندارد. چرا باید کلید فضای مجازی جمهوری اسلامی ایران در خارج از مرزها و در دست یک اجنبی باشد؟!
اینکه وزیر ارتباطات، رئیسجمهور و اعضای حقیقی و حقوقی شورای عالی فضای مجازی و حتی رسانهها نسبت به این اهمال کاری، سکوت کردهاند بسی جای تامل است.
اما عجیب است که وزیر ارتباطات به رغم محرز شدن اقدامات غیر اخلاقی، امنیتی و حقوقی کانال«آمد نیوز» در گذشته، تنها زمانی احساس خطر میکند و به پاول دوروف ایمیل میزند که آن کانال آموزش بمب دستی بدهد! گویا فحاشی به ارکان نظام، ریختن آبروی افراد با مدارک جعلی، تحریک افراد جامعه به کار شکنی، هیچکدام خطری برای مسئولین و نظام محسوب نمیشود!
عدهای دیگر علت حمایت از تلگرام را ایجاد هزاران شغل عنوان میکنند. با نگاهی گذرا به کسب و کاری که در تلگرام ایجاد شده است میتوان پی برد که بسیاری از این کسب کار مربوط به کانالهای پر بازدیدی هست که عموما از راه تبلیغات کسب درآمد میکنند، آن هم تبلیغ کانالی دیگر، یعنی در واقع در مواقع زیادی نه جنسی فروخته میشود و نه جنسی گرفته میشود نه خدماتی ارائه میشود. از سوی دیگر بسیاری از کانالهای موجود که مربوط به فروش اجناس است، عمدتا محل عرضه کالاهای غیر ایرانی و قاچاق است که افرادی بدون دادن هیچ مالیاتی به فروش اجناس خود در آن میپردازند که این اقدام نیز مانع از فروش اجناس خاک خورده ایرانی میشود. بگذریم از اینکه تلگرام تبدیل شده است به فضای امن تبادل بسیاری از مواد مخدر و ترویج فساد و فحشا که جوانان این کشور را هدف قرار داده است حتی اگر فعالیت سالم اقتصادی در بستر تلگرام انجام میشده است به علت اهمیت موضوع امنیت و مصلحت کشور باید این ظرفیت در داخل و توسط پیامرسانهای داخلی فراهم شود.
اما دلواپسان تلگرام طوری القا میکنند که گویی قرار است کسب وکار اینترنتی به طور کلی نابود شود، در حالی که هم اکنون بزرگترین گردش مالی در سایتهای اینترنتی نه در بستر تلگرام، بلکه در بستر تارنماهای اینترنتی صورت میگیرد و افراد میتوانند از بستر پیام رسانهای داخلی و بومی تبلیغات خود در شبکههای اجتماعی را ادامه دهند.
حال باید دید که با این همه کار شکنی در بستر فضای مجازی و به خصوص «تلگرام»، آیا میتوان از مسئولین مربوطه انتظار داشت که با صداقت با مردم سخن بگویند و شبکه ملی اطلاعات که کمترین فایدهاش، اینترنت ارزان، پرسرعت و امن خواهد بود را راهاندازی کنند؟!
نکته مهم دیگر اینکه با اقبال زیاد مردم به پیامرسانهای داخلی طی روزهای اخیر نباید این فرصت طلایی از دست برود و دولت باید ضمن حمایت از گسترش، تجهیز و تقویت این پیامرسانهای داخلی برای همیشه برای رعایت مصالح امنیتی و فرهنگی کشور از گسترده شدن بیضابطه و خطرناک پیامرسانهای آتش بیار خارجی جلوگیری کند.
همین مطلب در روزنامه کیهان
pdf
علت تلاش برخی برای خشن نشان دادن چهره اقشار مذهبی چیست؟
وقتی غرب متوجه شد
که موج اسلام گرایی حتی به اروپا و آمریکا رسیده دست به کار شد و نوزادی را تربیت
کرد تا چهرهای دروغین از اسلام را به نمایش بگذارد. اسم این نوزاد «داعش» بود.
داعشی که ماموریت داشت مسلمانان را افرادی جنگطلب و خشن جلوه دهد. علاوهبر
ماموریت داعش، دستگاههای تبلیغاتی هم سال هاست تمام قدرت خود را برای تخریب اسلام
ناب محمدی به کار گرفته و متاسفانه عدهای هم در داخل کشور به منظور سوق دادن کشور
به سمت غرب گرایی، خشن نشان دادن چهره امت حزبالله را در دستور کار خود قرار دادهاند.
به لطف رشادت و مقاومت رزمندگان اسلام، پرونده داعش در سوریه و عراق بسته شد. اما
تفکر مسموم داعش و حامیانش همچنان ادامه دارد. شاید یکی از برگهای برنده رشد تفکر
داعش، عدم تبلیغات مناسب برای ترویج اسلام ناب محمدی باشد. اسلامی که « اَشِدّآءُ
عَلَى الکُفّارِ رُحَمآءُ بَینَهُم» است. اسلامی که بیش از هر آیینی انسان را به
زندگی شاد و سالم سوق میدهد.
چه خوب است در ماه پر برکت
ربیع، نگاهی بیاندازیم به بیانات کمتر شنیده شده رهبر انقلاب، که چه زیبا، لبخند و
تفریح سالم را جزئی از ضرورت زندگی هر مسلمانی میدانند.
چهرهها باید شاد باشد
«یکی از مقولههای بسیار
مهم و یقیناً یکی از ضرورتهای جامعه، لبخند است. لبخند یکی از نیازهای زندگی
انسان است. زندگىِ بیشادی و بیلبخند، زندگی دوزخی است. زندگی بهشتی، زندگی با
لبخند است. حضرت علی(ع) فرمود: «المؤمن بشره فی وجهه و حزنه فی قلبه»؛ اگر غصهای
دارید، باید در دلتان نگه دارید؛ مؤمن اینطوری است. لبخند و شادی مؤمن در چهره
اوست. اصلاً چهرهها باید شاد باشد. اگر با چهره خودتان میتوانید به جامعه شادی
بدهید، باید این کار را بکنید. شادی لازم است و باید آن را برای مردم تأمین کرد.»
(بیانات رهبری در دیدار
با مسئولین صدا و سیما 11/09/83)
جهنم شدن زندگی درصورت نبودن
تفریح سالم
«راجع به موضوع تفریحات،
چیزی که میتوانم بگویم این است که موضوعی بسیار مهم و اساسی است. اگر چه در
جامعه، خیلیها هستند که ممکن است آن را جدی نگیرند و فکر کنند که یک زندگی جامد و
خشک و بیانعطاف و بیلبخند، میتواند زندگی موفقی باشد. اما چنین نیست. اگر در
زندگی تفریح سالم نباشد؛ اگر آن لبخند طبیعی که ناشی از نشاط است بر لب انسان
ننشیند، زندگی برخود انسان و بر معاشران او، جهنم خواهد شد. مادیات، مقدمه زندگی
خوبند؛ و تفریح، عنصر اساسی زندگی خوب است. فرض کنیم کسی در آمدهای مالی بسیار
کلانی داشته باشد، اما در زندگی دل خوشی نداشته باشد. این، زندگی نیست که دارد!
تفریح، از باب تفعیل است؛ یعنی فرح آوردن؛ یعنی ایجاد فرح. اگر فرح و شادمانی در
انسانی نباشد، ولو خیلی هم در آمد داشته باشد؛ مقام بسیار عالی داشته باشد یا نفوذ
اجتماعی داشته باشد، این اصلاً برای او زندگی نیست و حتی نمیشود با او زندگی کرد.»
(بیانات در دیدار گروه
«ورزش و سرگرمى» صدا ۰۱/10/71)
لبخند بهتر از دارو
«گاهى یک لبخند شما
(پرستاران)، از دارو و درمانى که براى این بیمار به کار میرود، ارزشش بیشتر است،
اثرش بیشتر است. بیمار دچار آشفتگى است، دچار ناراحتى است - بخصوص بیماران سخت -
کمک به او، فقط کمک به جسم او نیست؛ جسم او را با دارو و درمان و تزریق و تدابیر
پزشکى بایستى علاج کرد؛ اما روح او با محبت، با لطف، با نوازش، با مهربانى درمان
میشود. گاهى این درمان روحى، حتّى جاى درمان جسمى را هم میگیرد؛ این، هم علمى
است، هم به تجربه ثابت شده است که شادى روح انسان، شادى عصبى و احساسى انسان، بر
روى جسم او تأثیر مثبت میگذارد.»
(بیانات در دیدار گروه
کثیری از پرستاران نمونه کشور01/02/89)
غلط بودن تصوّر چهره اخمو و
بداخلاق از اسلام
«تفریح، یک کار اسلامی
است. من قبول ندارم کسی چهره اسلام را یک چهره خشمگین و اخمو و بد اخلاق تصور
کند. بههیچ وجه، اسلام این نیست. چهره اسلام، چهره یک انسان جدی است؛ یک انسان
متین. یک چهره جدی و متین را شما تصور کنید! این، چهره اسلام است. یک چهره جدی،
در هر جای زندگی، آن کار بایسته را انجام میدهد. یک جا باید شادمانی کرد؛ یک جا
باید تلخی نشان داد؛ یک جا انسان با دشمن روبهروست؛ یک جا با غریبه روبهروست؛ یک
جا با خودی روبه روست و یک جا با یک مشتاق و دوست رو به روست. اینها با هم فرق میکند.
یک انسان متین، چهرهاش همه جا یکسان نیست. آنجا که با یک دشمن روبهروست، طبیعی
است که چهره دیگری خواهد داشت. آنجا که با یک انسان غریبه رو به روست - که دشمن
هم نیست، اما غریبه است - یکطور روبهرو میشود، و با یک دوست و محبوب و عزیز و
نزدیک و دلسوز، یک طور دیگر روبه رو میشود. اسلام اینگونه است و هر جایی یک
برخورد دارد.»
(بیانات در دیدار گروه
«ورزش و سرگرمى» صدا ۰۱/۱۰/۱۳۷۱)
شاد بودن محیط زندگی در زمان
پیغمبر(ص)
«محیط زندگی پیغمبر،
محیط شادی هم بود؛ با افراد شوخی میکرد، مسابقه میگذاشت و خودش هم در آن شرکت میکرد.
آن مردمی که ده سال با او زندگی کردند، روزبهروز محبت پیغمبر و اعتقاد به او در
دلهایشان عمیقتر شد. وقتی در فتح مکه، ابوسفیان مخفیانه و با حمایت عبّاس - عموی
پیغمبر - به اردوگاه آن حضرت آمد تا امان بگیرد، صبح دید که پیغمبر وضو میگیرد و
مردم اطراف آن حضرت جمع شدهاند تا قطرات آبی را که از صورت و دست ایشان میچکد،
از یکدیگر بربایند! گفت: من کسری و قیصر - این پادشاهان بزرگ و مقتدر دنیا - را
دیدهام؛ اما چنین عزّتی را در آنها ندیدهام.»
(بیانات در خطبههای
نماز جمعه تهران ۲۸/۰۲/۱۳۸۰)
سعی دشمن در وارد کردن تفریحهای
منحرف در کشور
«درس خواندن، پاکدامنی و
پرهیزِ از سرگرمیهای عاطل و باطل، جزو وظایف جوانهاست. البته من با سرگرمی و
تفریح و شادی جوانها خیلی موافقم؛ اما بعضی از سرگرمیها و تفریحهای منحرف را
دشمن به قصد غافل کردن ما و جوانان عمداً وارد جامعه ما میکند. این، مخصوص جامعه
ما نیست؛ در خیلی جاهای دیگر هم این کار را میکنند. در یکی دو سال گذشته خبرهای
متعددی داشتیم که در کشورهای مختلف آسیایی - مثل مالزی و چین و... - و حتّی
کشورهای اروپایی، سیدیهایی که به صورت قاچاق وارد کشورشان شده بود و آنها برای
جوانها گمراهکننده و مضر تشخیص داده بودند، جمعآوری و منهدم کردند. در واقع با
این سیدیها مثل مواد مخدر - که دوروبر اینها گشتن، برای جوانها گناه است -
برخورد کردند. کسانی هم که این محصولات را قاچاق میکنند، غالباً صهیونیستهای
خبیث هستند؛ اینها عامل گمراهی و فساد جوانها در خیلی از کشورها، بخصوص در
کشورهای اسلامی، و بهطور ویژه در ایران هستند. چرا؟ چون از آینده ایران میترسند.»
(بیانات در دیدار جمعی
از اعضای انجمنهای اسلامی دانشآموزان 24/12/83)
ساخت برنامه تفریحی برای مردم
عبادت است
«در چهره اسلام، تفریح
و ادخال سرور - دیگران را مسرور کردن، خشنود کردن، خوشحال کردن، شاد کردن و
امیدوار کردن - جای بسیار حساسی دارد. بنابراین، شما همینطور که یک کار تفریحی را
انجام میدهید، یک نمایش اجرا میکنید، یک ماجرای طنزآمیز را بیان میکنید، یک شعر
اجرا میکنید و میخوانید یا یک مسابقه اجرا میکنید، در همان حال احساس کنید که
یک عبادت انجام میدهید. حقیقتاً همین است. این یک واقعیت است. احساس کنید که بخشی
از آن مجموعهای را که زندگی اسلامی برای انسانها در نظر گرفته، متعهد میشوید و
انجام میدهید.»
(بیانات در دیدار گروه
«ورزش و سرگرمى» صدا۰۱/۱۰/۱۳۷۱)
چند شاخصه از الزامات برنامههای
تفریحی در کلام رهبر انقلاب
1.برنامههای تلویزیون
باید شاد باشد
««نباید نمایشنامههایی
پخش کنید که فضای زندگی را تلخ میکند. ایجاد نگرانی، اضطراب و دلهره، لزومی
ندارد... ما متأسفانه در صدا و سیما - بخصوص بیشتر سیما - از این چیزها زیاد
داریم. تلویزیون را باز میکنیم، میبینیم دعوای خانوادگی است و دو نفر دعوا میکنند.
شما در خانهتان هم که نشسته باشید، اگر از خانه همسایهتان صدای دعوا بیاید،
ناراحت نمیشوید؟ مگر آدم دعوا را خودش باید راه بیندازد یا جلوی چشم خود انسان
باشد تا ناراحت شود؟ فیلم، طبیعتش این است که انسان را در فضای حادثه ببرد؛ والّا
فیلم نیست. وقتی انسان میرود در آن فضا، میبیند این فضا، فضای دعواست؛ فضای جنگ
و جدل است و زن و شوهر با هم دعوا میکنند. این را چرا منتقل میکنید؟... از هر
چیزی که مأیوسکننده است، باید به کلی پرهیز شود. برنامهها باید شاد باشد. شادی
را، فرح را و سرور را، اصل قرار دهید. هر پیامی هم که میخواهید بدهید، در لابهلای
این شادی بیاید. چرا پیامها در لابه لای موضوعی ناامیدکننده باشد؟»
(بیانات در دیدار گروه
«ورزش و سرگرمى» صدا 01/10/1371)
2.هدف خنداندن
نیست، خنده باید آسایش و آرامش را همراه داشته باشد
«این نکته بسیار مهمی
است که اصلاً از تفریح مقصودمان چیست؟ شما انسانهای برگزیدهای هستید. آنجا
ننشستهاید که فقط مردم را بخندانید. فقط خنده که نیست. مقصود این است که این
خنده، آسایش به روح بدهد و آرامشی ببخشد. همانطور که گفتیم، جامعه مثل کارخانه
عظیمی که از فولاد درست شده و یک میلیون قطعه فولاد را حرکت میدهد؛ سایش دارد،
استهلاک دارد، لذا گاهی مقداری روغن لطیف و خوشرنگ، تمام سایشها را از بین میبرد
و کار، تندتر، روانتر و بهتر انجام میگیرد. تفریح، چنین نقشی دارد و باید به
حرکت کلی جامعه کمک کند. شما باید با برنامههای تفریحیتان، امید ببخشید. اگر
مجموعه کار شما، از اول تا آخر ناامیدکننده باشد، از ارزش ساقط خواهد شد؛ یعنی
همه آنچه که انجام شده، هیچ میشود. مثل اینکه شما با بهترین ابزارهای نقاشی، یک
تابلو بد بکشید. ما باید کاری کنیم که در دل مردم، نور امید بدرخشد. انتقاد و طنز،
همهاش خوب است؛ تا این حد اثر دارد و شما میتوانید کار را به این شکل هدایت
کنید. باید امید ایجاد شود و نور امید در دلها بدرخشد...»
(بیانات در دیدار
گروه «ورزش و سرگرمى» صدا 01/10/71)
3.پرهیز از ابتذال برای
شادی دادن به مردم
«شادی لازم است و باید
آن را برای مردم تأمین کرد؛ منتها این کار برنامهریزی میخواهد... مراقب باشید
شادی در مردم با لودگی و ابتذال و بیبند و باری همراه نشود؛ از این طریق به مردم
شادی داده نشود. همهجور میشود به مردم شادی داد؛ از نوع صحیح آن شادی داده شود.
گاهی اوقات یک لطیفه یا یک تعبیرِ بهجا مخاطب را شاد و خوشحال میکند؛ گاهی هم
ممکن است یک آدم لوده با ده جور ادا درآوردن، نتواند آنطور شادی را ایجاد کند.
شادی کردن و شادی دادن به مردم، بهمعنای لودگی نیست... طنز فاخر و برجسته، یکی از
هنرهاست. طنز، هنر خیلی بزرگی است... طنازهای واقعی را تقویت کنید، پرورش دهید و
کمک کنید تا طنز بیاورند. طنز، یعنی مطلب مهمِ جدی که با زبان شوخی بیان میشود؛
محتوا و معنایی در آن هست، منتها به زبان شوخی.»
(بیانات در دیدار
مسئولان سازمان صدا و سیما 11/09/83)
با نگاهی گذرا به بیانات رهبری
درمییابیم، که برای ایجاد «تمدن نوین اسلامی»، میبایست به تمامی توصیههای
امامان و پیشوایان معصوم«ع» عمل نمائیم، که یکی از فرامین مهم آن ضرورت زندگی سالم
و شاد است.
گردآورنده: حسن عبدالصمد
همین مطلب در
روزنامه کیهان
هشدار به گروه های فامیلی
این روزها گروه های فامیلی هم زیاد شده است. عمو،خاله ،
دایی و زندایی و حتی خواهرها و بردار ها همگی یک گروه زده اند به نام گروه فامیلی
و در آن هر مطلبی که خوششان بیاید برای دیگری به اشتراک می گذارند و هر از چند
گاهی هم از حال یکدیگر میپرسند.
در نگاه اول با خود میگوییم که خدا پدر و مادر این
تکلونوژی را بیامرزد که باعث شد حداقل از راه دور از احوال برادر و یا خواهر خودم
با خبر شوم و حتی فیلم و عکسش هم بتوانم به صورت آنلاین ببینم و الا ما شاید روزها
و حتی ماه ها از هم بی خبر بودیم.
اما با نگاهی عمیق و دقیق تر به یک واقعیت تلخ پی میبریم.این
دیدار ها و حال احوال های مجازی ما را راضی میکند.یعنی وقتی من در تلگرام به برادر
و یا خواهر خودم حال احوال میکنم با خودم میگویم خوب من چه برادر با معرفتی هستم و
ما چقدر رابطه یمان با هم خوب شده است.و دیگر نیازضروری به دیدار حضوری
نمیبینم.
خودتان قضاوت کنید در این همه گروه های دوستان و اشنایان
چقدر به عالم مجاز عادت کرده ایم و حتی ان را به نوعی صله رحم حساب می آوریم.
کلاهمان را قاضی کنیم.آیا دیدن چهره خواهربا چشمان
واقعی، فشردن دست برادر، در آغوش گرفتن عمو، حال و احوال و شوخی های دایی و خاله
در عالم واقع مزه اش با عالم مجاز چقدر تفاوت دارد.ایا استیکر های بوسه،قربانت
بروم، میتواند جای بوسیدن و بوییدن کودکان فامیل را بگیرد؟
میترسم اگر بدون اندیشه همین راه را ادامه دهیم پس فردا،
ازدواج هایمان هم مجازی باشد،تفریح و گردش هامان هم مجازی باشد. درس خواندن هایمان
هم مجازی شود، حتی اقواممان هم به صورت آنلاین و مجازی در تشییع جنازیمان شرکت
کنند و استیکر خدا رحمت کند را حواله گوشی موبایلمان کنند. گویی دارند به اسم عصر
ارتباطات دارند ارتباطات انسانی را ذبح میکنند و ما هم مشتاقانه خودمان را زیر تیغ
به ظاهر شیرین تکلونوژی برده ایم. و حتی از این ذبح شدن هم سلفی میگیریم...
گروه های فایمیلی و چت با دوستان و آشنایان بد نیست بلکه
در مواردی خوب است، اما حواسممان باشد راضیمان نکند
چرا کودک ایرانی قهرمان ندارد؟!
به بازار میروی تا برای کودکتان کیف مدرسه بخرید، بر روی اکثر کیف ها عکس های باب اسفنجی مرد عنکبوتی، باربی،بتن من است.
در نیمکت پارک نشستهاید، کودکانی را میبینید که با افتخار خود را بت من و مرد عنکبوتی معرفی میکنند و به این طرف آن طرف میدوند، کمی آنطرف تر نوجوانانی را مشاهده میکنید که از آخرین ورژن بازی کلش آف کلند و پوکمون و طی کردن مراحل آن سخن میگویند.
در جشن تولد دخترت میبینید که خیلی ها عروسک باربی را برای هدیه آورده اند و فرزندت ناخودآگاه آنها را در کمد اتاقش میگذارد و شبانه روز با این عروسک حرف میزند.
حرف ها و رفتار کودک ها تغییر میکند و ما با خود میگوییم ما که برای او چیزی کم نگذاشتیم، چرا فرزندم اینگونه شد.
از آن طرف معدود عروسک های ایرانی و اندک لوازم التحریر ایرانی اسلامی، آنقدر خاک میخورد تا زیر بی تدبیری خیلی ها پوسیده، فرسوده و نابود شود.
38 سال از انقلاب گذشت، جدای از رویش های فرهنگی و دستاوردهای علمی،متأسفانه هنوز هیچ ارگان، سازمان و یا وزارت خانه ای یا نخواسته و یا نتوانسته برای قشر کودک و نوجوان قدمی شایسته و موثر بردارد.
اندک اقدامات صورت گرفته هم عمدتاً توسط اشخاص دغدغه مند اجرا و تولید شده است، اشخاصی که عمدتاً بعد از سال ها تلاش، با بی مهری مسئولین روبرو میشوند.
براستی چه باید کرد؟ مگر رهبر معظم انقلاب در سال 92 در دیدار با اعضای شورای عالی انقلاب فرهنگی نفرمودند که از قضیه اسباب بازی های حرص میخورند!
چقدر مسئولین کم کاری کرده اند که رهبر انقلاب که عمدتاً باید مسائل راهبری و خط استراتیزیک را مشخص و روشن کند در جمع نخبگان و مسئولین فرهنگی مجبور بشود که بگوید، بروید بازی های سنتی را ترویج کنید حتی رهبری اسم می آورند که بروید لی لی و الک دولک و گرگم به هوا را ترویج کنید!
وای بر ما، وای بر مسئولینی که حتی بعد از گذشت سه سال از بیانات رهبری کوچکترین گامی در این زمینه برنداشتند.
رهبری آسیب ها را یک به یک می گوید تا هیچ بهانه ای برای گریز از مسئولیت و شبهه نباشد. ایشان حتی فرمودند که نوه های خود اسم بازیکنان فوتبالیست دنیا را میدانند، اما اسم فلان دانشمند معاصر خود را هم نشنیده اند. رهبری بر ضرورت پیوست فرهنگی در تولیدات اسباب بازی سختن گفتند و تاکید کردند که بچه های ما چون فیلم و کارتون بازی مرد عنکبوتی ، بت من و.. را دیده اند، خوب وقتی عروسک آن را ببینند مشتاق خرید آن میشوند، اما وقتی شما عروسکی را میسازید که کودک هیچ شناختی از او ندارد ، طبیعی است که آن عروسک به فروش نرسد.
دولت مهمترین مسئول اجرایی کشور، این همه وزارت خانه، صدا و سیما، بسیج و سپاه، سازمان تبلیغات، حوزه های علمیه،رسانه ها،براستی کدام یک در این حوزه کاری انجام داده اند؟
ما حتی یک فیلم و یا یک سریال و یا حتی یک کارتونی را تولید نکرده ه ایم که در آن یک قهرمان را در یک دهه برای کودکان معرفی کنیم.
کودکان معصوم ما در سایه بی تدبیری مسئولین اکنون با شبیخون فرهنگی دشمن مواجه هستند و همه بی تفاوت نشسته اند تا تیر های این حمله ناجوانمردانه، بدون هیچ سپری بر قلب و فکر کودکان فرو رود.
همه میدانیم که با وجود قهرمانان ملی و مذهبی فراوانی که داریم، اما تا کنون نتوانستیم به کودک و نوجوان این قهرمانان را معرفی نمائیم. اما همین کودکان ما به خوبی قهرمانان پوشالی دنیای خیالی غرب را میشناسند و حرکات و رفتار گفتار آنان را تکرار میکنند.
بعد از نا امید شدن از مسئولان دولتی، برای مقابله با این اقدام فارغ از شعار، راهکار عملی برای دلسوزان این عرصه پیشنهاد میشود. مراحل زیر حاصل تجربه و یک کار مطالعاتی است که در اختیار افکار عمومی قرار میگیرد، به امید آنکه فرد یا گروهی احساس دغدغه کند و این علم زمین مانده را بلند نماید:
گام اول: در ابتدا باید آسیب ها، خلا ءها و نکات محوری آموزشی در قشر کودکان با مشورت از کارشناسان مرتبط با هر حوزه به صورت جداگانه بررسی و شناسایی شود.
گام دوم: قصه و داستانی جذاب با توجه به نکات مطرح شده تربیتی، با محوریت یک یا چند قهرمان نگاشته شود.
گام سوم: این قصه تبدیل توسط یک فیلمنامه نویس قهار تبدیل به یک فیلمنامه داستانی در چند سری شود.
گام چهارم: کارتر اصلی یعنی همان قهرمان سریال داستانی توسط یک تیم هنرمند طراحی شود.رنگ لباس. نوع لباس. فرم صورت و اجرای ان. نوع گویش و ادبیات ان و..
گام پنجم: این فیلمنامه در اختیار کارگردانی با تجربه و دغدغه مند قرار گیرد
گام ششم: بعد از تولید این سریال. این فیلم در بهترین ساعت از صدا و سیما پخش شود.
گام هفتم: همزمان با پخش این سریال، عروسک این قهرمان.صفحات شبکههای مجازی، درج عکس بر روی لوازم التحریر و البسه و اسباب بازی، تولید و به صورت وسیع توزیع شود.
گام هشتم: بازی های کامپیوتری انلاین و اف لاین و همچنین نسخه اندرویدی این کارکتر طراحی و ساخته شود.
گام نهم: در مناسبت های مختلف مثل اعیاد از این کارکتر در برنامه های مختلف کودک دعوت و نام برده شود.
گام دهم: این سریال ها سری های 2،3،4 و 5 را داشته باشد
در این صورت میتوانیم تقریبا نزدیک به یک دهه، قهرمانی را برای کودکان الگو نمائیم تا نکات اموزشی و تربیتی را در قالب این سریال به کودکان و والدین اموزش دهیم.
فرض کنیم در این فیلم شخصیت اصلی آن یعنی ان کودک از بازی های جنبشی خوشش میآید، از موبایل و تب لت به خاطر اسیب هایش استقبال نمیکند، حرمت پدر و مادرش را به خوبی نگه می دارد، از کمک کردن و مسئولیت گرفتن لذت میبرد، قدرت تحلیل و فکر کردن صحیح را میداند، زود قضاوت نمیکند، به مال حلال و حق الناس خیلی اهمیت میدهد، نظم و مقررات را رعایت می کند، به معنویت قران و نماز و مسجد اهتمام میورزد، روحیه از خود گذشتگی و ایثار دارد، شاد و پر انرژی است، ویژگی های دوست ناباب را میشناسد، از اسراف و دروغ و غیبت دوری میکند، سواد رسانه ای را میداند، نکات بهداشتی و تغذیه صحیح را فرا گرفته است. مدیریت زمان را به خوبی اجرا میکند و...
در واقع میتوان به صورت کلی نکاتی مانند: مسئولیت پذیری، عدم اعتماد به دشمن و تقویت روحیه استکبار ستیزی، احترام و ادب، توجه به دیانت، دوری از اسراف و تجمل، دوری از دروغ و ریا کاری، عرق دینی و ملی، روحیه ایثار و از خود گذشتگی، نکات بهداشتی و پژشکی، روش فکر و تحلیل درست مسائل، روحیه انتظار و مقاومت و دیگر موضوعات را در این کارکتر آموزش و نهادینه کرد.
اگر این اقدامات به صورت کاملا کارشناسی شده و کاملا هنری و جذاب به به صورت مداوم تولید شود، میتوانیم الگویی خوب را برای قشر کودکان و نوجوانان در یک دهه داشته باشیم. مطمئناً نسلی که در این دهه مخاطب این سریال هستند بعد از خو گرفتن با قهرمان این داستان بسیاری از نکات مفید تربیتی و اخلاقی را که در جوانی و بزرگسالی در سرنوشت کشور موثر است را فرا میگیرند.
به امید انکه فردی آستین همت را بالا بزند و این اقدام موثر که میتواند زمینه ساز تربیت سربازان حضرت حجت باشد را اجرا کند.
بسمه تعالی
خدا حافظ تلگرام…
بعد از یک ماه فعالیت موقت در تلگرام بعد از یکسری تحقیقات و مشاهدات تجربی خود و اطرافیانم به این نتیجه رسیدم که برای همیشه با این نرم افزار خداحافظی کنم.
علت های بسیاری برای جدایی از تلگرام دارم که چند نمونه از آن را خدمت شما میگویم:
(لازم به ذکر است دلائل زیر با این فرض نوشته شده است که در تلگرام فعالیت مفید و با قصد روشنگری کار میکنیم و اینکه تا کنون هیچگونه عکس و یا متن غیر اخلاقی را در این شبکه ندیده ایم )
شما وقتی تلگرام، وایبر، لاین، و یا برخی دیگر از این نرم افزار ها را می خواهید روی گوشیتان نصب کنید، خود این نرم افزار در ابتدا از شما سوال می پرسد که باید قوانین حریم خصوصی را بپذرید تا امکان نصب را به شما بدهد. چند نمونه از این قوانین را که در خود نرم افزار نوشته شده است و شما تائید کردید را برایتان میگویم:
دسترسی کامل به گالری گوشی، دسترسی کامل و روشن و خاموش کردن دوربین فیلمبرداری و ظبط. ایجاد امکان استفاده از اینترنت و حتی حساب بانکی، دسترسی به موقعیت مکانی شما از طریق جی پی اس و..ده ها دسترسی دیگه.
خوب مشخصه که این شرکت های سازنده دنبال اهدافی هستند و من نمیخوام پازلی از پروژه اهداف انان را تکمیل کنم.
مقام معظم رهبری: به طور کلی استفاده از شبکههای اجتماعی و مانند آن اگر مستلزم مفسده (مانند ترویج فساد، نشر اکاذیب و مطالب باطل) بوده و یا خوف ارتکاب گناه باشد “””و یا موجب تقویت دشمنان اسلام و مسلمین شود””” و یا خلاف قوانین و مقررات نظام جمهوری اسلامی باشد جایز نیست.
کد پیگیری سوال شرعی از سایت لیدر: ۹۱۹a64661164e5ca
برای مشاهده جواب فوق و سوال آن در سایت مقام معظم رهبری اینجا را کلیک کنید و کد پیگیری فوق را وارد نمایید.
خوب با فرض اینکه خلاف نباشد باعث ترویج فساد نشر اکاذیب نشود، اما نمیتوانیم منکر این شویم که موجب تقویت دشمنان اسلام و مسلمین میشود، این را هم میتوانید در اینترنت جستجو کنید که با هر عضویت یک نفر در این شبکه ها چه هزینه نصیب سازنده این نرم افزارها میشود.
و همچنین این سوال: آیا نرمافزارها هم بهمثابه کالا هستند و حکم خرید کالای ایرانی در اینجا هم وجود دارد؟
حکم خرید کالای دشمنان که به نحوی کمک به آنها محسوب میشود تحت عنوان «اعانهی ظالم» شامل اینجا نیز میشود؛ یعنی ما با خریداری یک نرمافزار، خدماتی به آنها برسانیم یا به نحوی از این نرمافزارها استفاده کنیم که سودش به جیب آنها برود، مثل برخی برنامهها که اصل ورود به آنها و تعداد استفادهکنندگان از آنها برای صاحبش مفید است، همین ورود به برنامه هم حرام میشود. بنابراین فرقی نمیکند که این کالا سختافزار باشد یا نرمافزار و این توصیهای که گفتهاند اگر کالایی مشابه داخلی دارد، از کالای خارجی استفاده نکنید، شامل نرمافزارها هم میشود و باید از نرمافزار داخلی استفاده کنید.
خوب نرم افزارهای موبایلی مثب بیسفون و سلام که ایرانی هستند با این حساب تکلیف روشن میشود.
http://farsi.khamenei.ir/news-content?id=29126#13 منبع
همکنون که از تلگرام بیرون میایم احساس نمیکنم که چیزی را از دست داده ام. بلکه احساس میکنم که یک ماه وقت و چشمان و افکارم را بیهوده هدر داده ام، در حالی که می توانستم در همین زمان ها با خواندن چند کتاب علمم را زیاد کنم و یا با دیدن دوستان و اقوام، کمی نشاط روحی گرفته باشم.و یا با دیدن صورت پدر و مادرم و خانواده و طبیعت لذت برده باشم.
الان اگر با دوستم کاری داشته باشم یا با او تماس تلفنی میگیرم و یا به او پیامک میدهم.
اگر بخوام عکسی و یا فیلمی را برای کسی بفرستم برای او ایمیل میکنم.
و یا اگر بخوام مطلبی را به گوش تعداد افراد بیشتری بگذارم در یک وبلاگ مطلبم را به اشتراک میگذارم.
در واقع من پیام و ها و اطلاعات را مدیریت میکنم. نه اینکه این پیام ها باشند که من را مدیریت کنند و هرسو که بخواهند مرا تربیت کنند.
نهضت سواد رسانه هایف شاید وقتی دیگر!
دهه ۷۰ و ۸۰ در ایران نهضت سواد آموزی به اوج خود رسیده بود تا افرادی که سواد خواندن و نوشتن را ندارند بتوانند همانند دیگر افراد جامعه از نعمت خواندن و نوشتن برخوردار شود. آن روزها سازمانی هم برای این مشکل تشکیل شد و تمام ارگان ها و رسانه ها تمام تلاش خود را برای کمک به این سازمان انجام دادند. به طوری که هم اکنون بیش از ۹۵ درصد از مردم سواد خواندن و نوشتن دارند.
اما شاید در میان اطرفیان خود دیده باشیم که کسی که حتی سواد خواندن و نوشتن هم ندارد اما با کامپیوتر و یا تلفن همراه مشغول است.
با گسترش فناوری این روزها مردم بیشتر از اینکه محتاج خواندن و نوشتن باشند مشغول دیدن و یا شنیدن فیلم عکس صوت در فضای رسانه ای هستند بدون انکه اندک مطالعه و یا آموزشی در این رابطه دیده باشند.
چه خوب است با کمی تأمل به این سوالات توجه نمائیم:
سواد رسانه ای چیست؟ و چه ضرورتی دارد؟
چند درصد از افراد جامعه سواد رسانه ای دارند؟
چه گروه ها و افرادی نمی خواهند سواد رسانه ای در کشور افزایش پیدا کند؟ و چه هدفی را دنبال می کنند؟
آیا اهمیت سواد رسانه ای کمتر از سواد خواندن و نوشتن است؟
فردی که سواد رسانه ای ندارد دچار چه خطرات و مشکلاتی خواهد شد؟
جامعه ای که اکثریت افراد آن سواد رسانه ای ندارند دچار چه مشکلاتی خواهد شد؟
چه ارگان و یا سازمانی مسئول ارتقای سواد رسانه ای در کشور است؟
آموزش و پرورش، خانواده، رسانه ملی، شواری عالی فضای مجازی، شورای عالی انقلاب فرهنگی و… هر کدام چه وظایفی دارند؟
روزانه چه تعداد افراد قربانی بی سوادی سواد رسانه ای می شوند؟
دشمن از بی سوادی رسانه ای مردم چه بهره برداری می تواند انجام دهد؟
رهبری معظم انقلاب هم در حکم انتساب اعضای جدید شورای عالی فضای مجازی ۱۰ دستور را ابلاغ می فرمایند که بند هفتم این دستور اشاره مستقیم به موضوع سواد رسانه های دارد:
بند هفتم:
«ترویج هنجارها، ارزشها و سبک زندگی اسلامی ایرانی و ممانعت از رخنهها و آسیبهای فرهنگی و اجتماعی در این عرصه و مقابله مؤثر با تهاجم همهجانبه فرهنگی و نیز ارتقای فرهنگ کاربری و سواد فضای مجازی جامعه.»
ای کاش مسئولین دستورات رهبری در رابطه با فضای مجازی را پیگیری کنند تا بتوانیم به نحو احسن از فضای رسانه ای و مجازی استفاده ببریم.
و هزاران سؤال دیگر…
به امید روزی که نهضت و سازمانی برای افزایش سواد رسانه ای در کشور تشکیل شود و تمام ارگان ها و سازمان ها تمام تلاش خود را در این زمینه انجام دهند تا جایی که بتوان مدعی شد که ۹۵ درصد افراد جامعه از با سواد رسانه ای هستند
آیا صفحه گوشیمان را بیشتر از صورت پدر و مادرمان نگاه میکنیم؟!
گاهی اوقات خنده ام میگیرد از این همه پارادوکس ها و تضاد هایی که در زندگی میبینم.
رفاه و آسایش زیاد شده اما آرامش نداریم. ارتباطات پیشرفت کرده اما ما با همسایه کنار دستیمان هم ارتباطی نداریم. اکثر اوقات تلویزیون نگاه می کنیم.دیر می خوابیم و صبح به سختی بیدار می شویم.
صفحه گوشیمان را خیلی بیشتر از صورت پدر و مادر و فرزندانمان نگاه می کنیم.
حاظریم حرف ها و عکس و فیلم هایی که فایده ای برایمان ندارد را ساعت ها ببینیم اما چند دقیقه ای هم تحمل خواندن کتابی با فایده را نداریم.
برای ساختن زندگی مادی بسیار تلاش می کنیم اما زندگی کردن را نیاموخته ایم.
بسیار خرید می کنیم اما کمتر لذت می بریم.
تنوع غذاییمان بیشتر شده است اما تغذیه ناسالم تر.
ثروت را عامل خوشبختی می دانیم اما بیشتر طلاق ها در طبقه مرفه می بینیم.
به قول شهید علم الهدی که در نامه ای به خواهرش مینویسد:
شاندلshandel متفکر بزرگ اروپایی قرن بیستم در مورد چگونگی زندگی انسان در قرن بیستم می گوید:
انسان این عصر زندگی را وقف تهیه وسایل زندگی می کند ما زندگی را در رنج می گذرانیم تا راحتی و آسایش ایجاد کنیم تمام عمر می دویم به این امید که لحظاتی بنشینیم.
تمام عمر زحمت می کشیم تا استراحت کنیم و البته عمر می گذرد و راحتی و آسایش و نشستن و آرامش را لمس نمی کنیم و نمی یابیم زیرا مرتباً از طریق اجتماع به ما نیازهای جدید تلقین می شود. نیازهای کاذب و مصنوعی که دائماً بوسیله تبلیغات بوجود می آید. تلویزیون را روشن می کنید بعد از دو ساعت خاموش می کنید به خودتان نگاه می کنید می بینید هفت هشت احتیاج خرید تازه بوجود آمده که قبلاً لازم نداشتید قبلاً مثلاً با خاکستر دیگ را می شستید امروز حتماً باید پودر… بخرید.
به نظر شما آیا انسان امروز بیشتر آسایش دارد یا انسان دیروز؟ پس همه نیروهایمان صرف فدا کردن آسایش زندگی، برای تهیه وسایل آسایش زندگی می شود. قربانی شدن آسایش زندگی، برای چه؟ برای تکامل؟ برای تعالی؟ برای رفتن به حقیقت؟ برای رسیدن به ایده آل های مقدس انسانی؟ برای تقرب و نزدیکی به بهترین دوست و یار او(الله) و نه برای بدست آوردن وسایل آسایش زندگی. زیستن برای مصرف، مصرف برای زیستن. یک دور باطل، دور حماقت کار- استراحت- خوردن- خوابیدن همین و بس!!!
بهتر است کمی فکر کنیم ملاک ما برای شناختن افراد چیست؟ مثال می زنم، آیا وقتی مثلاً به خواستگاری می روید چه می پرسید؟ می پرسید که آیا شما آدم باهوشی هستید؟ با شهامت هستید؟ چه مقدار در تاریخ و اقتصاد و جامعه شناسی و انسان شناسی و تفسیر و فهم سخنان ائمه مطالعه دارید؟ معلوماتتان چقدر است؟ و… هرگز!
…و ما تمام تلاشمان و ناراحتی هامان و رنج ها و حتی نوع احساسهامان در اینست که بهتر زندگی کنیم به جای اندیشیدن به اینکه چگونه باید زندگی کنیم و چرا؟ زندگی یعنی چه؟ تلاش برای چه؟ اصلا چرا زندگی کنیم؟ و به اینها توجه نداریم، چرا که نتوانستیم خود را از لجن فرهنگ بورژواسی نجات دهیم از لجن مصرف بدون تولید، از لجن زندگی خلاصه شده در مادیات و تمام نیروهای خلاق و نبوغ های سرشار را در وسیله خلاصه کردن، درست مثل کسی که پله ای گذاشته تا خود را به پشت بام برساند اما همینکه پا روی پلکان اول گذاشت آنقدر راجع به خود پله فکر کند، سوراخ سمبه های آن، رنگ آن و… که لحظه ای خواهد رسید و مرگ گریبان او را فرا گرفت و هنوز در فکر اینست که پله چوبی راتبدیل به فلزی یا فلزی را تبدیل به کائوچو یا طلا و یا … کند و در نتیجه عمر تمام می شود و خود را به پشت بام نرسانده.
آری این اتفاقات دقیقا دارد با گسترش تکنولوژی و رسانه اتفاق میافتد.
مشخص است کسی که بدون اطلاع از سواد رسانه های تلویزیون را روشن میکند برنامه ای می بیند و خاموش می کند و یا اندک زمانی را در اینترنت بگذراند، تغییراتی را در رفتار و افکارش دیده خواهد شد. تغییراتی که بسیار ظریف اثر می گذارد تا جائیکه حتی خود انسان هم متوجه این تغییرات نمی شود.
چطور ممکن است که ما برای نشستن پشت فرمان باید مهارت های رانندگی را فرابگیریم آموزش ببینیم و حتی هزینه کنیم. اما برای استفاده از رسانه که به مراتب آسیب هایش خطرناک تر از تصادف رانندگی است، هیچ آموزشی نمی بینیم؟
برای نمونه شبکه های اجتماعی موبایلی که بهتر بگوئیم شبکه های ضداجتماعی که علی الظاهر قرار است ارتباطات ما را قوی کند، ما را از نزدیکان دور و به غریبه ها نزدیکتر ساخته است.
جای تعجب است که حتی پدر و مادر ها برای فرزندان خود هم این آموزش های رسانه ای را لازم نمی دانند و عملا خود و خانواده خود را در یک شیب بسیار تندی به سمت دره قرار می دهند.
برای همین گام اول برای نجات یافتن از این پارادوکس و تضادها، اندیشیدن در هدف خلقت و همچنین آگاهی از نقشه های دشمن در سیاست های استعماری در رسانه ها باشد
این روزها بسیاری از خانواده ها از رسوخ رسانه های نوظهوری مانند اینترنت و موبایل در سبک زندگی فرزندانشان ابراز نگرانی می کنند.
با اندک نگاهی به سبک زندگی خانواده هایی که کودکان آنان دچار اعتیاد اینترنتی هستند دریابیم که اکثر آنان افرادی هستند یک یا برخی از شرایط زیر را دارا هستند:
الف)تک فرزندی: اصولا تک فرزندها به علت تنهایی و دوری بودن از همبازی، به بازی های رایانه های و مشغول شدن به شبکه های موبایلی روی میآورند
ب)فاصله سنی زیاد پدر و مادر با فرزند: وقتی فاصله سنی با کودک زیاد باشد پدر و مادر نمیتوانند شریک و همبازی کودک شوند و کودک مجبور است به رسانه های نوظهور روی بیاورد.
ج) عدم رسیدگی پدر و مادر به فرزند به خصوص اشتغال مادر
د)عدم آشنایی پدر و مادر با سواد رسانه ای
ه) عدم آشنایی با تربیت صحیح: متاسفانه خطر فرزند سالاری در سالها اخیر رو به افزایش است.خطری که باعث میشود فرزندان از همان دوران کودکی تمام خواسته های خود را بدون تلاشی بدست اورند. نتیجه این اقدام پرورش حس گریز از مسئولیت در آینده کودک خواهد شد.
همچنین ترویج روحیه مصرف زدگی،چشم رو هم چشمی از آفات خطر فرزند سالاری است.
۱– افزایش آشنایی خانواده ها و فرزندان با سواد رسانه ای:
سواد رسانه ای در تعریف یک خطی یعنی “دانایی، قدرت دسترسی، تحلیل، ارزیابی اطلاعات و انتقال اطلاعات و پیام های رسانه های”
متاسفانه متولیان این امر همانند شورای عالی فضای مجازی، آموزش پرورش، صدا و سیما، وزارت ارشاد و دیگر ارگان های مرتبط نتوانستند با برنامه ریزی خود سواد رسانه های مردم را بالا ببرند، و با ادامه این روند باید همچنان شاهد قربانی شدن نسل جوان در مواجه با پدیده های نوظهور باشیم.
برای نمونه وقتی یک جوان عکس خانوادگی و اسرار درونش را در سرور اینترنت قبیگانه قرار می دهد، یعنی او اولیات سواد رسانه های را نمیداند؛ و یا وقتی فردی نمی تواند تفاوت خبر تحریف شده و دروغ را از خبر راست و حقیقی تشخیص بدهد، یعنی او تاکتیک های عملیات روانی در رسانه ها را نمی داند.
۲-تحکیم کردن بنیان خانواده:
بدون شک در خانواده ای که ارتباط میان فرزند با پدر و مادر بسیار صمیمی است و فرزند با برادر و خواهرش میتواند همبازی شود و از طرفی روابط میان دوستان و اقوام زیاد باشد دیگر مجالی برای غلطیدن در فضای مجازی به وجود نمی آید.
تحقیقات نشان داده است که اکثر افرادی که در زندگی برنامه خاصی ندارند، مدیریت زمانی درستی را نمی توانند داشته باشند، بنابراین احساس بیهودگی می کنند و برای رهایی از این حس غلط روی به هرزه گردی های مجازی و بازی های اینترنتی می آورند.
۳– پیش بینی فعالیت های دشمن در جنگ نرم قبل از ورود با کشور و مقابله یا هدایت سازی آن
با گسترش فناوری اطلاعات متاسفانه هر روز یک ابزاری برای انتقال مفاهیم تولید می شود، ابزاری که به خودی خود مشکلی ایجاد نمی کند اما وقتی توسط شرکت سازنده تولید می شود و وارد کشوری می شود، طبیعتا پیوست های فرهنگی بسیاری را با خود همراه دارد، در این مواقع باید با تدبیر یا از نفوذ این ابزار به کشور جلوگیری کرد و یا اینکه با تولید نرم افزار های مشابه قدرتمند در داخل کشور، بتوانیم مانع از گسترش آن نرم افزار در کشور شویم.
هیبنوتیزم صدا و سیما با تابلوی پیامهای بازرگانی
دیشب وقتی سریال مورد علاقه ام را میدیدم مثل همیشه در لحظه حساس فیلم، پیام بازرگانی پخش شد. در ابتدا مانند دیگر افراد مجبور بودم به این تبلیغاتی را نگاه کنم که آنقدر تکرار شده بود همه را از حفظ میخواندم.
در ابتدا این امر برایم کم اهمیت بود اما بعد از مدتی دو نکته بسیار مهم مرا به فکر فرو برد:
1- زمان زیادی را صرف دیدن این تبلیغات میکردم بدون آنکه متوجه شوم ،روزی دو ساعت!(با فرض اینکه 5 ساعت تلویزیون در روز میبینم)
2- این تبلیغات باعث شده بود در افکار، رفتار و حتی حرف زدنم تغییراتی را ایجاد کند.
وقتی این تبلیغات را میدیدم بدون آنکه متوجه شوم، ورودی ذهنم یعنی چشمانم را در اختیار آن تبلیغ گذاشته بودم و همزمان با گوشهایم صدای آن را میشنوم؛ رنگ و برقهای متنوع با صداهای دل انگیز توجه من را به آن تبلیغات زیاد میکند و برای من خواسته ای جدید ایجاد مینماید.
برای مثال در یکی از تبلیغات تلویزیون میگوید «اگر میخواهید خوابی آسوده داشته باشید باید از فلان بالشت استفاده کنید! پزشکان معتقدند که هر دو ساعت یکبار باید روکش بالشت عوض شود برای همین این محصول را استفاده نمائید که نیازی به تعویض ندارد»
در این تبلیغ برای اینکه آن تولید کننده جنسش را بفروش برساند این بالشت را نه تنها یک خواسته یا آرزو، بلکه به صورت یک نیاز برای مخاطب ارتقا میدهد. برای همین از مقبولیت پزشکی هم استفاده مینماید و طوری القا میکند که اگر کسی ازاین بالشت ها استفاده نکند در واقع کاری غیر پزشکی و غیرعقلانی انجام داده است!
این طرز تفکر ناخود آگاه در ذهن شکل میگیرد و من را مجاب میکند که آن محصول را تهیه کنم و بی آنکه بدانم یا بخواهم نیازی جدید را به سبد نیازهای کاذبم افزدوه مینماید.
همه به خوبی میدانیم که یکی از از علل کمبود آرامش و و بیماری هایی همانند آشفتگی ذهنی افسردگی و بزه های اجتماعی مانند دزدی، تجاوز، افزایش طلاق و... در افراد جامعه اضافه شدن نیازهای کاذب است.برای اطلاع از این امر به این مقاله رجوع کنید)
یا در نمونه ای دیگر استفاده ابزاری از مخاطب کودک را میتواند در تبلیغات نام برد.متاسفانه اکثر خانواده ها بدون توجه به پیامهای تبلیغاتی، به راحتی خود و فرزندانشان را در معرض این هجمه قرار میدهند و احساس میکنند تنها یک پیام بازرگانی معمولی بدون خطری را مشاهده مینمایند.
اکثر کودکان به علت نبود قدرت تشخصیص صحیح، هر کالای جدید و رنگی را دوست میدارند و آن را طلب میکنند؛ حال تصور کنید کودکی مدام در تلویزیون خوراکی ها و اسباب بازی های متنوعی را مشاهده میکند، وقتی از والدین میخواهد آن را تهیه کنند، اگر خانواده آن کالا را تأمین نکند کودک ممکن است بر اثر استمرار این رد درخواست، دچار ناراحتی ، افسردگی و حقارت شود و اگر والدین خواسته کودک را برآورده کند، کودک ناخود آگاه مصرف زده میشود به طوری که اگر در آینده نیازش برآورده نشود، دچار سردرگمی و تضاد شخصیت خواهد شد.
شاید برای همین است که میگویند اگر کودکتان سه خواسته داشت، اولی را همان موقع برآورده کنید، دومی را با کمی تأخیر برآورده کنید و سومی را هیچ گاه برآورده نکنید تا کودک تجربه شکست را در این دوران کسب کند تا در آینده اگر خواسته او برآورده نشد تحمل شکست را داشته باشد.
تحقیقات نشان میدهد افرادی که در جوانی دست به خود کشی میزنند و یا دچار افسردگی میشوند، شکست را در کودکی تجربه نکرده بودند.
جالب است بدانیم در دنیا ممنوعیتهایی را برای استفاده ابزاری از کودکان ا در تبلیغاتشان به کار گرفته اند اما متاسفانه در ایران خانواده ها بدون توجه به نکات پنهان این تبلیغات، احساس میکنند یک پیام بارزگانی معمولی را میبینند.
«لارم مارن»، مشاور عالی وزارت فرهنگ و سوئد میگوید: «کودکان توان درک موضوع تبلیغات را ندارند و تبلیغاتچیها نیز از کودکی و ناپختگی آنها سوءاستفاده میکنند.
جالب است بدانیم که هر سریال یا تبلیغی که مشاهده مینمائیم، برای آنکه از آن تبلیغ لذت ببریم باید خود را جای آن شخصیت یا بازیگر بگذاریم در این صورت نیازهای آن فرد به ما منتقل میشود، شاید برای همین است که وقتی یک فیلم ترسناک را میبینیم، میترسیم و با دیدن یک فیلم دیگر دچار خنده یا گریه میشویم با اینکه میدانیم این یک فیلم و کاملاً غیرواقعی است.
در این صورت بسیاری از خصوصیات و خواستههای آن بازیگر ناخود آگاه به ما منتقل میشود و ما در مسیر دلخواه یک فیلم ساز قرار میگیریم، برای همین بهتر است چشمان معصوممان را در معرض هر تبلیغ، فیلم یا سریالی قرار ندهیم چرا که در هیبنوتیزمی پنهان قرارمیگیرم.
متأسفانه طرز تفکری در جریان است که بحث اقتصادی و بازرگانی را جدای از مقوله فرهنگ بداند در حالی که این دو امری غیر قابل تفکیک است و همانگونه که مشاهده می نمائیم تبلیغات بازرگانی تاثیر مستقیمی در فرهنگ و باورهای ملی و دینی ما دارند.
امید داریم تا صدا و سیما همانگونه که در سالهای اخیر در بخشهای خبری و برنامههای گفتگو محور پیشرفت خوبی داشته است، این نقص بزرگ را هم برطرف کند و سعی کند با قوانین بجا و رعایت حقوق خانواده هرچه سریعتر از پیشرفت الگوی سبک زندگی غربی در تبلیغات تلویزیونی جلوگیری نماید و پیشنهاد میشود که تخفیفات ویژه ای را برای تبلیغاتی که ترویج فرهنگ اصیل ایرانی اسلامی است در نظر بگیرند
-------------------------------------------------------------------------------مطلبی در همین ارتباط با عنوان( چرا آرمش را در زندگی مشاهده نمیکنیم) را حتما بخوانید
همین مطلب در فارس، مشرق، فرهنگ نیوز، 598، حرف تو، مرکز اسناد انقلاب اسلامی،آوینی فیلم،تهران پرس، جام نیوز،دانا،صبح الوند، بی باک، جنوب پرس،صدای تو، ایران ویچ، ایرانی۸،لرسو و..
بمب شیمیایی با عطر شکلات!
-حمید: عکس هایی که امروز گرفتم رو می فرستم برات،وایبر و لاین که داری؟
-علی: نه برام ایمیل کن
- حمید: واسه چی نداری ؟!دیگه الان همه تو گوشیشون وایبر و لاین تانگو ... دارن. اصلا میدونی این نرم افزارها چیه؟
- علی: آره میدونم.اتفاقاً چون میدونم نرفتم طرفش؟
- حمید: یعنی چی؟
-علی: اگه تو هم بدونی این شبکه ها چیه و واسه چی ساخته شده و چقدر زندگیمون رو تغییر میده عمراً عضوش بشی.
-حمید: حرف هایی میزنی ها..مثل بقیه نرم افزارها یک خدمات الکترونیکیه
- علی: ببین وقتی میخواهی این نرم افزارها رو تو گوشیت نصب کنی باید یک سری قوانین رو بپذیری بعد بهت اجازه نصب میده. تا حالا دقت کردی این قوانین چیه؟
-حمید: نه من همیطنوری با عجله نصب کردم دقت نکردم.قوانینش چیه؟
- علی: برای استفاده از "وایبر" چاره ای ندارید جز این که موارد زیر را تأیید کنید:
دسترسی و حتی امکان تغییر اطلاعات شخصی تلفن توسط این نرم افزارها، این اطلاعات شامل فهرست تماس های خصوصی، تاریخچه مکالمات ورودی یا خروجی، فهرست تماس تمامی افراد، اطلاع از روند فعالیت های اجتماعی شما و برخی موارد دیگر است. - دسترسی این نرم افزارها به خدماتی که می توانند برای شما هزینه بر باشند؛ شامل برقراری تماس، ارسال پیامک، خدمات اینترنت همراه، ارسال پیام های چند رسانه ای
دسترسی این نرم افزار به اطلاعات جغرافیایی و مکانی شما از طریق اینترنت یا جی پی اس
دسترسی و ایجاد تغییر در پیام های متنی و چندرسانه ای ورودی و خروجی
دسترسی کامل این نرم افزارها به ارتباط اینترنت موبایل و امکان استفاده از بلوتوث و سایر قابلیت های ارتباطی موبایل
دسترسی کامل به حساب های کاربری شما، امکان ایجاد، حذف یا استفاده دلخواه از حساب های کاربری
دسترسی و امکان ویرایش محتویات اطلاعاتی ذخیره شده در تلفن همراه شما
دسترسی به وضعیت عملیاتی و اطلاعات شناسایی تلفن همراه شما
کنترل بخش های سخت افزاری سیستم؛ شامل تنظیمات صدا و تصویر
دسترسی نامحدود به ابزارهای مختلف تلفن های همراه شامل بلوتوث، اینترنت همراه، صفحه نمایش فعال یا غیر فعال موبایل، نمایش هشدارهای مبتنی بر سیستم عامل، تغییر وضعیت عملیاتی تلفن همراه، تغییر تنظیمات سیستمی تلفن همراه، کنترل و حتی بستن برنامه های درحال اجرا ، دسترسی به تنظیمات همگام سازی میان حساب های مختلف
دسترسی ترافیک ورودی و خروجی از طریق اینترنت و شبکه، دریافت آزادانه اطلاعات از اینترنت و شبکه؛ دسترسی به سیستم مالی Google Play از طریق تلفن همراه شما
دسترسی به تنظیمات تمامی سرویس های Google در تلفن های همراه،
و..
-حمید: مگه میشه؟
-علی: بله یعنی این نرم افزارها هر وقت بخوان میتونن بدون اجازه شما دوربین موبایلتو روشن کنن و فیلم یا عکس بگیرن و بعدش این فیلم ها رو با اینترنت گوشیت تو فضای مجازی میزارن و بعد بدون اینکه متوجه بشی دوربین رو خاموش میکنن.یا با شماره خودت به یکی دیگه تماس بگیره یا تمام عکس ها و فیلم های شخصیتو ببینه یا پاک کنه و...
-حمید: ای بابا این که خیلی نامردیه.فکر کن گوشیمو رو گذاشتم رو میز ناهار خوری همزمان داره از ناموسمون فیلم میگیره! حالا مگه اطلاعات ما به دردش میخوره.
-علی: تا حالا از خودت پرسیدی مثلا نرم افزار وایبر توسط و چه کسانی اداره میشه؟
-حمید: نه برام مهم نیست! مهم اینه که من دارم ازش استفاده میکنم
- علی: جهت اطلاع میگم که با یک سرچ تو اینترنت متوجه میشی که وایبر یک شرکت اسرائیلیه که توسط تالمون مارکو، کارآفرین اسرائیلی – آمریکایی، دانش آموخته علوم کامپیوتر دانشگاه تل آویو و عضو سابق نیروهای دفاعی اسرائیل تاسیس شده. تالمون مارکو به مدت چهار سال در ارتش رژیم غاصب سابقه خدمت داره. تالمون مارکو در زمینه تولید جاسوس افزارها، ویروسهای دانلود کننده اطلاعات و برنامههای هک، سابقه درخشانی تو کارنامه نیروهای دفاعی اسرائیل برای خودش ثبت کرده.
-حمید: حالا فرض که اسرائیل سازندش باشه.چه فرقی میکنه!
-علی: درسته. ولی به سوال دومم جواب بده؟ اسرائیل که ما رو تو همه زمینه ها تحریم کرده و حتی یک سوزن سرنگ هم نمیزاره به ایران برسه ،چطور شده که این شبکه رو تو خیلی از کشورها از جمله ایران به ظاهر رایگان وارد کرده؟
-حمید: نمیدونم؟
-علی: هیچ شرکتی نیست که محصولاتشو رو فی سبیل الله و رایگان ارائه بده از طرفی این شبکه های هزینش رو طبق گفته خودشون از فروش اطلاعات بدست میارن.
-حمید: آخه اطلاعات ما به چه دردش میخوره؟
- علی: اون ها به غیر از اینکه ذائقه مردم ما رو میخوان بفهمن و ما رو به این نرم افزارها عادت بدن به راحتی میتونن در آینده از اطلاعات ما سوئ استفاده کنند.
-حمید: چه سوء استفاده ای؟
-علی: بزار یک مثال بزنم.به نظرت وزیر نفت یا رئیس آموزش و پرورش وقتی هم سن ما بود میدونست که یه روزی رئیس آموزش و پرورش میشه؟
-حمید: نه شاید 20 سال پیشش باورش هم نمیشد که یه روزی رئیس بشه.
-علی: خب. حالا اگه تو هم در اینده مثلا رئیس آموزش و پرورش بشی . و یکی بگه من تمام طالاعات عکس های شخصی ریز مکالمات جستجو های اینترنتی و.. دوران جوونیت رو دارم. واگه مثلا به من فلان پول رو ندی اطلاعاتت رو پخش میکنم چی کار میکنی؟
-حمید: خب مجبورم بهش باج بدم. مگه کسی هست این کار رو انجام بده؟
-علی: بله اگه یک سری به صفحه حوادث روزنامه ها بزنی راحت متوجه میشی که حتی یک هکر ایرانی هم به راحتی میتونه به این نرم افزارها ورود پیدا کنه. چند روز پیش یک خانمی تو مشهد به پلیس فتا شکایت میکنه که یک نفری ازش اخاذی کرده که یا این کار رو انجام میدی و فلان پول را میریزی به حساب و یا اینکه اطلاعاتت و عکس هاتو تو اینترنت و اقوامت پخش میکنم.
-حمید: عجب.راست میگی کشورهایی که ما رو تو همه چی تحریم کردن چطور شده این نرم افزارها رو به ظاهر مجانی دارن به ما میدن. از قدیم گفتن هیچ گربه ای محض رضای خدا موش نمیگیره.
-علی: تازه این ها که چیزی نیست. شاید اکثر کسانی که به این نرم افزارها اعتیاد پیدا کردن هم قبول داشته باشن که این نرم افزارها اعتیاد آوره. منظورم مواد مخدر نیست یعنی انقدر بهش وابسته میشه که صبح شب سرش تو گوشیه موبایلشه و انقدر بهش عادت کرده که اگه یه روزی گوشیش پیشش نباشه آروم و قرار نداره.
-حمید: راست میگی . چند وقت پیش بعد از مدت ها تقریبا اکثر فامیل دور هم جمع شدیم. به جایی اینکه بشنینیم با هم صحبت کنیم اکثرا سرشون تو موبایلشون بود.
-علی: جدای اینکه چقدر عوارض جسمی مثل چشم درد، افسردگی داره به جای اینکه ارتباطلات رو نزدیک کنه. ما رو از نزدیک ها مون جدا کرده و به غربیه ها نزدیک کرده. بابای دوستم تو دادگاه کار میکنه . میگفت خیلی از طلاق ها به خاطر همین ارتباطلات خارج از عرف موبایلی و اینترنتیه.چقدر خیانت و فساد تو این شبکه ها زیاد شده.
-حمید: خیر سرش اسمش شبکه های اجتماعیه. با این اوضاع باید بهشون گفت شبکه های ضد اجتماعی.
-علی: درسته. البته شنیدم داره نرم افزارهای ایرانی این موبایل ها هم میاد که خیلی بهتر از این خارجی هاست. هر چند باید فرهنگ استفاده صحیحش درست بشه تا اینقدر به مشکل برنخوریم.
بگذریم.حالا این عکس ها رو برام ایمیل کن. این هم بگم ایمیل من هم ایرانیه چون خیلی از همین مشکلاتی که گفتم تو ایمیل های خارجی هم وجود داره.
-حمید: بزار همین الان این جاسوس عوضی رو از گوشیم پاک کنم بعدش هم با یک ایمیل ایرانی عکس ها رو برات میفرستم.
رسانه های غربی چگونه دروغ میگویند؟
اپیزود اول:
مردی دارد در پارک مرکزی شهر نیویورک قدم میزند که ناگهان میبیند سگی به دختر بچه ای حمله کرده است مرد به طرف آنها میدود و با سگ درگیر میشود . سرانجام سگ را میکشد و زندگی دختربچه ای را نجات میدهد.
فردا در روزنامه ها می نویسند :
یک نیویورکی شجاع جان دختر بچه ای را نجات داد
اما آن مرد می گوید: من نیوریورکی نیستم
پس روزنامه های صبح می نویسند:
آمریکایی شجاع جان دختر بچه ای را نجات داد .
آن مرد دوباره میگوید: من امریکایی نیستم
از او میپرسند :خب پس تو کجایی هستی
من اهل کشور مصر و مسلمان هستم
فردای آن روز روزنامه ها این طور می نویسند :
یک تند روی مسلمان سگ بی گناه امریکایی را کشت!
اپیزود دوم:
یک تند روی مسلمان سگ بی گناه امریکایی را کشت!
ندا آقا سلطان به دست مزدوران رژیم کشته شد!
بشار اسد مردم کشور خودش را به قتل میرساند!
غرب به دنبال گرفتن حقوق مردم سوریه وارد میدان شده است!
ایران یک کشور تروریست است!
حقوق زنان در ایران رعایت نمیشود!
دانشجویان دختر مسلمان در غرب حق درس خواندن ندارند!
آزادی بیان در ایران وجود ندارد!
مردم ایران از حکومت رضایت ندارند!
مردم افغانستان و عراق تروریستند!
مردم مینمار باید کشته شوند!
اسرائیل مدافع حقوق بشر است!
مردم فلسطین باید از سرزمینشان بیرون روند!
گرانی های اخیردر ایران به دست سران حکومت در ایران رخ میدهد!
این قصه ادامه دارد......
...........
اگر میخواهید خدای نکرده خبر دروغی را باور نکنید و هنگام شنیدن خبری دچار سردرگمی نشودید حتماً برای آشنایی با تاکتیکهای عملیات روانی دشمن به ادامه مطلب مراجعه نمائید
تاکتیکهای عملیات روانی در جنگ نرم
سانسور Censorship
سانسور عبارت است از حذف عمدی موادی از جریان عبور آگاهیها، به منظور شکل دادن عقاید و اعمال دیگران، این حذف عمدی میتواند به دو شکل صورت پذیرد. سانسور در سادهترین معنیاش، رسیدگی و آزمایش پیامهای کثیرالانتشار توسط اولیای امور به جهت بازداشت موادی است که از نظر آنان نامطلوب است. این شکل سانسور، همان ایجاد مانع قبلی با عملی جهت جلوگیری از انتشار مواد نامطلوب است که مثلاً میتواند شامل حذف واژهها، عبارات یا جملاتی خاص، توسط سانسورگر باشد.
اخبار کنترل شده:
شکل خفیفی از سانسور نیز که اخبار کنترل شده نام گرفته، وجود دارد. در اخبار کنترل شده، توزیع اطلاعات به طریقی است که حافظ حداکثر منافع توزیعکننده باشد. دولتها، اصناف و دیگر دیوانسالاریها، غالب اوقات در کنترل اخبار مقصر قلمداد میشوند.
سانسور برون قانونی:
سانسور برون قانونی سانسوری است که خارج از کنترل قانونی یا قدرت قانونی باشد. چنین سانسوری میتواند داوطلبانه باشد. مثل وقتی که سردبیری، عبارت یاواژهای را از دست نوشته خود حذف میکند چرا که احساس میکند از ذوق سلیم به دور است یا کتابداری که کتابی را از دور خارج میکند، بدین علت که به نظر او قبیح و اهانتآمیز است و وی مطالب قبیح و اهانتآمیز را دوست ندارد.
از یک لحاظ سانسور برون قانونی میتواند غیرداوطلبانه باشد مانند وقتی که سانسور خود پاسخی به فشارهای اقتصادی، سیاسی یا فشارهای دیگری از این قبیل است. مثلاً یک ایستگاه رادیو- تلویزیونی ممکن است انتقاد از مقامات دولتی را به علت تهدیدهای واقعی یا احتمالی، از جانب آن مقامات در خصوص تمدید مجوز مسکوت گذارد.
تحریف Disortion
یکی از رایجترین شیوههای پوشش خبری و مطبوعاتی،تغییر متن پیام به شیوههای مختلف از طریق دستکاری خبر است. در مسئله تحریف، سه پدیده به چشم میخورد که عبارتند از: تعدیل، شاخ و برگ دادن و جذب. یک خبر در حین انتقال از شخصی به شخص دیگر به تدریج کوچکتر از گذشته، قابل فهمتر و از نظر بازگو کردن، سادهتر میشود. در حین فرآیند انتقال متوالی بسیاری از جزییات اصلی خبر کمکم تعدیل میشوند، تجربههایی که در مورد تحریف انجام شده است، نشان میدهد که بسیاری از جزییات موجود در ابتدای زنجیره انتقال به شدت حذف میشوند.
هر بار که خبر تحریف شده نقل میشود، میزان جزییات، هر چند باکندی، کاهش مییابد. در همان زمانی که فرآیند تعدیل انجام می گیرد، شاخ و برگهای دیگری به خبر اضافه میگردد.
ساختن یک یا چند دشمن فرضی To Make a supposed Enemy
این یکی از شیوههای قدیمی سیاسیون کهنهکار است که قدرت را در اختیار دارند و برای بقا و ماندگاری در حکومت از آن استفاده میکنند. این شیوه به مطبوعات نیز رخنه کرده است. در این شیوه سعی میشود تا سایر رسانهها و مطبوعات یا سایر سیاستمداران و یا سایر احزاب را در چشم مخاطبان خود، به شکل یک دشمن نشاندهند. همیشه داشتن یک دشمن فرضی میتواند اقدامات طرف مقابل را محق و معتبر جلوه دهد و زمینه را برای هر نوع اقدامی فراهم آورد. استفاده از این شیوه خود میتواند برای متحد کردن افراد داخل یک کشور نیز مفید واقع شود.
پاره حقیقتگویی To release a part of truth
گاهی حادثه، خبر یا سخنی مطرح میشود که از نظر منبع، محتوای پیام، مجموعهای به هم پیوسته و مرتب است که اگر بخشی از آن نقل و بخشی نقل نشود جهت و نتیجه پیام، منحرف خواهد شد. این از رویههای رایج مطبوعات است که معمولاً متناسب با جایگاه و جناح سیاسی که به آن متمایل هستند، بخشی از خبر نقل و بخشی را نقل نمیکنند. این شیوه به خصوص در انتشار نظرات رهبران سیاسی متداول است.
به طور کلی از دید روزنامهنگاران یک خبر هنگامی کامل است که عناصر خبری در آن به شکل کلی مطرح شوند. اما چنانچه یکی از عناصر خبری- چگونه؟ کجا؟ کی؟ چه کسی؟ چه چیزی؟ چرا؟ – در خبر بیان نگردد، خبر ناقص است. که در این تاکتیک، حذف یکی از این عناصر به عمد صورت میگیرد. درنشریات برای جلب نمودن نظر خواننده به تیتر خبر، از این تاکتیک استفاده مینمایند.
محک زدن To Test for Confirm
برای ارزیابی اوضاع جامعه و طرز تفکر مردم جامعه درباره موضوعی خاص که نسبت به آن حساسیت وجود دارد و یا دریافت بازخورد نظر حاکمان و یا گروهی خاص یا صنفی از اصناف جامعه، خبری منتشر میشود که عکسالعمل به آن، زمینه طرح سوژههای بعدی قرار میگیرد عوامل تبلیغاتی سعی میکنند برای دریافت بازخورد نظر گروهی خاص و یا حتی افراد جامعه، با انتشار یک موضوع عکسالعمل آنها را مورد ارزیابی قرار دهند و سیاستهای آینده خود را نسبت به آن طراحی کنند.
تاکتیک محک زدن به نوعی، تاکتیک بازگشتی هم هست و به افراد خاص بر میگردد و جامعه محدودتری را در نظر میگیرد. اما بازخورد بیشتر به جامعه و عوام بر میگردد. مثلاً برای ارزیابی نظر مردم ایران راجع به رابطه با آمریکا، خبری منتشر میشود تا پس از محک زدن آن، موضوعات جدیتری را در این باره منتشر سازند.
ادعا به جای واقعیت To truthPretention instead of trath
رسانههای خبری برای دستیابی به اهداف مورد نظر خودگاهی ادعاهایی علیه افراد، گروههای مختلف و رسانههای رقیب مطرح میکنند و آنان را مجبور به پاسخگویی مینمایند. در واقع در این روش، اخبار مخابره شده و یا به چاپ رسیده نوعی ادعا به جای واقعیت را در ذهن مخاطب تداعی میکند و با استفاده از کلماتی نظیر «ادعا» منبع خبر سعی میکند اولاً خبر را از دست ندهد، در ثانی صحت و سقم خبر را به گردن منبع مدعی آن انداخته، ثالثاً چنانچه خبر مورد تأیید قرار گرفت، اعتبار پخش آن را نصیب خود کند و در نهایت پیامی را که مدنظرش میباشد به همراه خبر القا نماید.
اغراق
عوامل تبلیغاتی با بهرهگیری از این شیوه دست به پخش مطالب مبالغهآمیز میزنند. آنها سعی میکنند مطالب کوچک را بسیار بزرگتر از آنچه وجود دارد جلوه دهند و همچنین قادرند از مطالب بزرگ به شکلی ضعیف و در زمان، مکان و جایگاهی که به چشم نمیآید، بهرهبرداری کند.
تفرقه
شاید بتوان تفرقه را یکی از مؤلفههای عوامل قبلی دانست که با استفاده از آنها عامل تبلیغاتی سعی میکند بین جامعه مخاطبان خود با مرزبندی و جناح بندیهایی که در اکثریت موارد کاذب هم میباشد، مطالبی را پخش کند تا پتانسیل و توان آنها را کاهش دهد.
ترور شخصیت
در شیوههای جدید، ترور فیزیکی جای خود را به ترور شخصیت داده است. در زمانهایی که نتوان فردی را ترور فیزیکی کرد و یا نباید افراد مورد ترور فیزیکی قرار گیرند، سعی میکنند از طریق عوامل تبلیغاتی جنگ روانی و با استفاده از وسایل ارتباط جمعی، شخصیتهای مطرح و موثر در جناح مقابل را به زیر ذرهبین کشیده و با بزرگنمایی نقاط ضعف آنان را ترور شخصیت نماید.
شایعه (Rumour)
زمانی که جریان این خبر از بین افرادی شروع میشود که از حقیقت موضوع دورند، شایعه آغاز میگردد و تکرار آن بدون ارائه برهان و دلیل ادامه مییابد تا تقریباً بسیاری از مردم آن را باور میکنند و در نهایت شیوه معینی برای ترویج آن پیش گرفته میشود، شایعات زمانی رواج مییابند که حوادث مربوط به آن در زندگی افراد از اهمیتی برخوردار باشند یا در مورد آنها خبرهای صریح پخش نشود و یا اینکه خبرهای مربوط به آنها مبهم باشند.
تاکتیک شایعه
شایعه در جایی ایجاد میشود که خبر نباشد و یا خبر از منابع موثق منتشر نگردد. از جمله اولین عناصری که در بحث شایعه مطرح میباشند، موضوع، مکان و زمان شایعه است. یک شایعهساز ماهر به خوبی میداند که شایعه وی باید موضعی باشد که حساسیت بالای جامعه را در زمان و مکان مناسب به خود اختصاص دهد. رابطه بین موضوع، زمان و مکان میباید در پخش یک شایعه به خوبی درک و احساس گردد.
هر شایعه در برگیرنده بخش قابل ملاحظهای از واقعیت میتواند باشد، اما ضریب نفوذ آن نیز تحت تأثیر سه عامل دیگر میتواند افزایش بالایی پیدا کند، که این عوامل عبارتنداز: تسطیح، همانند سازی، برجستهسازی.
تسطیح
در تسطیح، شایعهساز سعی میکند عوامل حاشیهای و جنبی یک موضوع را از بین ببرد و موضوع شاخص را نمایانتر کند. حذف مطالب حاشیهای شایعه و حذف مطالب کماهمیتتر عامل تسطیح را شکل میدهد. در این جا موضوع شایعه نماد وسیعتر و بزرگتری پیدا میکند و یا به تعبیر دیگر تنها موضوع شاخص جامعه میشود
همانندسازی
در همانندسازی نوعی فرافکنی صورت میگیرد. موضوعی در ذهن مخاطب عینیت پیدا کرده و مخاطب نسبت به آن آگاهی دارد. در این نوع شایعه، استفاده از تاکتیک بکگراند میتواند عنصر شایعه را تقویت کند.
برجستهسازی، بزرگنمایی
نمودار شدن عنصر اصلی شایعه همان برجستهساز و واضح کردن موضوع اصلی است. برجستهسازی زمانی اتفاق میافتد که شما بتوانید با تسطیح عناصر حاشیهای خبر را حذف و با مبالغهای که در خبر انجام میدهید، آن را در حد معقول بزرگ جلوه دهید.
شایعات در زمان جنگهای نظامی سه دسته هستند و دارای سه کاربرد میباشند:
شایعات تفرقهافکن
در این نوع شایعه سعی میشود در موانع دشمن ایجاد شکاف نمایند و با بیان تشنجات بین افراد دشمن آنها را ضعیف کنند. این نوع شایعه در بازیهای سیاسی کاربرد وسیعی دارد.
شایعات هراسآور
در این نوع شایعه با اعلام کشتههای وسیع و پخش آن در بین نیروهای دشمن میتوان ناامیدی را در بین آنها افزایش داده و آنها را ضعیف نمود.
شایعات امیدبخش
این نوع شایعات باعث ایجاد روحیه و انسجام در بین نیروهای خودی شده و کاربردی وسیع دارد.
نیل پستمن در کتاب خود تحت نام «زندگی در عیش، مردن در خوشی» شایعات را به سه دسته تقسیم میکند:
شایعات آتشین
شایعهای است که یکباره شکل میگیرد، همه جامعه را تحتالشعاع قرار میدهد و اثری کوتاهمدت دارد. کاربرد این نوع شایعه بیشتر در زمان جنگ نظامی است. استفاده از آمار و ارقام و بزرگ نشان دادن آن ها، مسیر شایعات آتشین است. به معنای دیگر شایعات آتشین با ارقامی بسیار بزرگ ولی فقط در یک مقطع وارد میشوند، تأثیر آنها عظیم است ولی مقطعی است.
شایعات خزنده
شایعاتی هستند که همراه با تاکتیکهای قطرهچکانی، مرحله به مرحله میتواند مسیر یک شایعه را در ذهن افراد یک جامعه طراحی کند. این شایعات دراز مدتتر از شایعات آتشین هستند و پیچیدگیهای بیشتری نیز دارند.
شایعات دلفینی
آن نوع از شایعات هستند که به تناسب زمان آشکار میگردند و بلافاصله پس از تأثیرگذاری برای مدتی پنهان میشوند و دوباره با ایجاد زمینه و انگیزه خود را آشکار میکنند. به گفته پستمن این شایعات، شایعات غواصی میباشند. در این نوع شایعه از آنچه که در گذشته اتفاق افتاده در زمانهایی که کاربرد آن اقتضاء میکند، استفاده میکنند. گاهی مطالبی را آشکار و گاهی مطالبی را پنهان مینمایند.
تاکتیک ماساژ پیام Spinning The Message
انواع بیشماری از فریب و خودفریبی در انبوه دادهها و اطلاعات و دانشی که هر روز از کارخانه کار فکری دولت به بیرون جریان مییابد، دیده شده است که به ماساژ پیام معروف است. تاکتیک حذف، تاکتیک کلی بافی، تاکتیک زمانبندی، تاکتیک قطرهچکانی، تاکتیک موجی و تاکتیک تبخیر از جمله تاکتیکهای ماساژ پیام به شمار میآیند.
تاکتیک کلی بافی Generality Tactic
تاکتیک کلیبافی تاکتیکی است که در آن جزئیاتی که ممکن است مخالفت اداری یا سیاسی را برانگیزد را با لعابی از مطالب غیرواقعی میپوشانند. در پخش این تاکتیک سعی میشود بدون توجه به مسایل اصلی و عمیق در خبر و بدون ریشهیابی به موضوعی که منعکس میشود به حواشی آن پرداخته شده، به خبر لعاب بزنند و شاخ و برگ آن را اضافه کنند و خواننده را در سطح نگه دارد. و توجه وی را کمتر معطوف به عمق مطالب نمایند. این تاکتیک بیشتر در پخش بیانیههای وزارت امور خارجه و یا دستگاه دیپلماسی خارجی کشورها مورد استفاده قرار میگیرد، که در آنها از شیوه بیحسسازی مغزی استفاده شده است.
تاکتیک زمانبندی Timing Tactic
مرسومترین مصداقی را که میتوان برای تاکتیک زمانبندی مثال زد، تأخیر در پخش خبر میباشد، به نحوی که دیگر پیامگیر نتواند کاری بکند. این شیوه در بسیاری از موارد التهاب و اشتیاق مخاطبین را برای شنیدن خبر از منابع موثق مهیا نموده و در بخشی دیگر زمینه پخش شایعات را نیز فراهم میکند.
تاکتیک حذف Omission Tactic
براساس این تاکتیک قسمتهای مهمی از خبر به دلایلی که از پیش طراحی شده و به شکلی هدفمند حذف میگردد تا زمینه را برای پخش تاکتیک شایعه مهیا نماید. در این تاکتیک پخشکننده خبر (رسانه) میداند که با پخش قسمت ناقصی از خبر سوالاتی، در ذهن مخاطبان ایجاد میشود که این سؤالات چنانچه پاسخ گفته نشود، زمینه پخش شایعات را فراهم میکند.
تاکتیک قطرهچکانی Dribble Tactic
دادهها، اطلاعات و دانش به جای آنکه در سندی واحد نوشته شود در این تاکتیک دستهبندی شده و در زمانهای گوناگون و به مقدار بسیار کم ارائه میگردد تا هم مخاطب نسبت به منبع خبر اعتماد پیدا کند و هم نسبت به آن اعتیاد پیدا کند و منتظر پخش اخبار از مجرای مورد نظر گردد. در این شیوه الگوی رخدادها تجزیه میشود و از دیدگیرنده مخفی میماند.
تاکتیک دروغ بزرگ یا استفاده از دروغ محض Lie Tactic Big
این تاکتیک قدیمی و سنتی میباشد، اما هنوز هم مورد استفاده فراوانی در رسانهها دارد و عمدتاً برای مرعوب کردن حریف و یا حتی برای مرعوب کردن افکار عمومی مورد استفاده قرار میگیرد. یعنی پیامی را که به هیچ وجه واقعیت ندارد، بیان میکنند. معروفترین مورد استفادهای که از این تاکتیک شده، در زمان هیتلر و توسط گوبلز بوده است.
فوریت بخشیدن ساختگی به خبر To Create High Priority For A News
تأکید بر انتقال سریع و لحظه به لحظه پیام و افزایش کمیت آن یکی دیگر از شیوههای مطبوعاتی است. هدف از این شیوه ایجاد نوعی طوفان مغزی برای مخاطب نسبت به سوژه مورد نظر و ایجاد نوعی ایزوله کردن خبری مخاطب نسبت به دیگر منابع خبری از طریق ایجاد این اطمینان در مخاطب است و این مطلب را میخواهد القا کند که این مطبوعه در سریعترین حالت ممکن، قادر است اطلاعات را به مخاطب برساند.
این تاکتیک برای کمتر تعمق کردن مخاطب بر اخبار نیز به کار گرفته میشود.
پیچیده کردن خبر برای عدم کشف حقیقت To Tangle a Canard
امروزه شیوه پنهان کردن حقیقت، محرمانه نگهداشتن آن نیست زیرا که ذات خبر فرار است و به محض یافتن مجرایی، به داخل جامعه نفوذ پیدا میکند. اعتقاد بر اینست که زمانی که یک رسانه قصد دارد یک خبر را پنهان کند لازم است با دادن اطلاعات متنوع و زیاد، حقیقت و موضوع را به گونهای پیچیده کند که مخاطب از پیگیری آن خبر صرفنظر کند.
برای پنهان ماندن حقیقت، موضوع آنچنان با اخبار و اطلاعات فراوان و گاه ضد و نقیض، پیچیده و مغلق بیان میشود که مخاطب نتواند از لابلای مطالب به حقیقت دست یابد.
افزایش قابلیت تصدیق خبر از طریق چیدن خبر ساختگی و نادرست در میان چند خبر درست Proper To Take The News Out Of Its Context
این خصوصیات مستمر چند موج رادیویی مانند بی.بی.سی است که همواره از این شگرد استفاده کردهاند. در این شیوه، نظر مخاطبان به اخباری کاملا صحیح جلب میشود و پس از ایجاد اطمینان اولیه نسبت به این منبع، یک خبر نادرست اعلام و القاء میشود.
استفاده از دو خبر واقعی برای طرح یک خبر ساختگیTo use Two Factual News Items In Order To Legitimize A False News
ارتباط بخشیدن بین دو واقعه، نتیجهگیری غلط و غیرواقعی از آن، از شیوههای دیگر در مطبوعات و خبرگزاریها و رادیوها به شمار میرود. مثلاً رادیو بی.بی.سی اعلام میکند که دو هیات سیاسی از آمریکا و ایران همزمان در سوریه با مقامات سوری دیدار و گفت و گو کردند. در این پیام هدف اصلی، القاء خبر ارتباط بین این دو هیأت سیاسی در سوریه و تضعیف دولت جمهوری اسلامی است.
استفاده از عاطفه گیرندگان پیامTo Play On The Emotions Of The Audience
در این روش تلاش میشود تعابیری در خبر مورد استفاده قرار گیرد که به کارگیری آنان احساس عاطفی مخاطبان را به طور ساختگی تحریف و تهییج کند. کلماتی نظیر تبعیض، ظلم به زنان، فشار بر کودکان، شکنجه، بازجویی، توطئه، خفقان، نسلسوزی، دولت ستیزی، قانونستیزی، فجایع بشری و مانند آن میتواند احساسات یک مخاطب را برانگیخته نماید. موضع زنان و کودکان همیشه میتواند در این روش کارآمد باشد. پخش برنامههای تلویزیون و استفاده از عکسهایی که کودکان را در وضعیتی بسیار بد نشان میدهد، همچنین استفاده از زنان به عنوان عناصر زجرکشیده در اخبار میتواند در مسیر ایجاد هیجان بسیار مؤثر و پرنفوذ باشد.
استفاده از خبر برای تبلیغات Promoting Special Interests Through News
وقتی خبری از رسانهها منتشر میشود، نیازی به اثبات آن وجود ندارد. چرا که اولین اصل برای دهنده پیام اینست که ادعایی که کرده، اصل میباشد. منبع خبر زمانی که خبری را میدهد، هیچگونه تلاشی برای اثبات آن نمیکند و مدنظر او اطلاعرسانی صرف است. در مورد خبر اگر کسی فکر کند یا ادعا کند که خبر درست نیست، لازم است برای رد آن مدرکی ارائه دهد.
اگر این اتفاق در ایران بود!
فیلم حمله وحشیانه پلیس به دختر دبیرستانی
کشنا ویلسون در تاریخ 29 دسامبر، بعد از تعطیل شدن از مدرسه در حال رفتن به خانه بود که ناگهان پلیس آمریکا به او حمله می کند و از او می خواهد که تسلیم شود؛ با اینکه این دختر 14 ساله دستان خود را به نشانه تسلیم بالا برده بود، پلیس شهر آلنتون ایالت فیلادلفیا آمریکا با شوک الکتیریکی این دختر را نقش بر زمین می کند.
کشنا ویلسون در شهر آلنتون ایالت فیلادلفیا زندگی می کند که در تاریخ 29 دسامبر بعد از تعطیلی مدرسه با دوستان خود در خیابان در حال پیاده روی بود که افسر پلیس وی را متوقف کرد.
حالا فرض کنید مشابه همین اتفاق در ایران اتفاق افتاده بود. آن وقت بود که این کلیپ در اکثر شبکه های اجتماعی فضای مجازی، سایت های خبری، شبکه های موبایلی و ماهواره ای دست به دست می شد و همه فریاد می زدند که چرا امنیت در ایران نیست؟! چرا حقوق بشر در ایران رعایت نمیشود؟! چرا دموکراسی وجود ندارد؟! و...
اما این اتفاقات غیر انسانی وقتی در غرب رخ می دهد اکثر رسانه ها و مردم در سکوتی محض فرو میروند که این سکوت عجیب دو احتمال دارد:
1- این اتفاقات در غرب طبیعی است و آنقدر زیاد است که دیگر تعجب برانگیز نیست.
2- سانسور شدید رسانه های باعث می شود که خیلی ها نتوانند از این اخبار آگاه شوند و برعکس، کافی است در ایران بزغاله ای در چاه بیفتد! آن وقت است که تمام دوربین های دنیا فریاد "نقض حقوق بشر در ایران" را سر میدهند و عده ای جاهل در ایران به اسم روشنفکری همین حرف ها را بازگو می کنند!
باز هم خواهش میکنم یکبار دیگه به این کلیپ نگاه کنید و فکر کنید اگر این اتفاق در ایران بود چقدر هیاهو می شد.
همانند قضیه ندا آقا سلطان و یا اسید پاشی اصفهان که رفتار رسانه ها طوری القا می کرد که گویی تنها در ایران است که اسید پاشی رخ می دهد، در حالی که به گزارش اشپیگل تنها در طول سال 2011 تا 2012، 105 قربانی اسید پاشی در انگلستان وجود داشت در حالی که هیچ کس صدایشان را نشنید!
البته در دنیای غرب اتفاقات تلخ بسیاری رخ میدهد همانند شهید شدن مروه شروینی زن مسلمانی که به خاطر حجابش محاکمه شده بود در حین برگزاری جلسه دادگاه تجدید نظر در یک دادگاه درجه دو در شهر درسدن، فرد متهم آلمانی در جلوی چشمان قاضی و سایر حاضرین به شربینی حمله کرده و با ضربات چاقو وی را که سه ماهه باردار بوده از پا در آورد و در حین ضربات، شوهر مروه برای نجات همسرش به طرف او شتافت که توسط پلیس آلمان مورد تیراندازی قرار گرفت.
خدا را شکر میکنم که کشور جمهوری اسلامی ایران آنقدر امنیت و اقتدار دارد که وقتی یک مورد اسید پاشی هم رخ میدهد اکثر ارگان ها، دستگاه ها و رسانه ها دست به دست هم میدهند تا این قضیه دیگر اتفاق نیفتد.همانند لباس سفیدی که حتی یک لک سیاه هم در آن دیده میشود و به سرعت باید بر طرف شود.
------------
کلیپی دیگر از حمله وحشیانه پلیس به زن باردار را در اینجا ببینید
از طرفی دشمنان این مرز و بوم از طریق بوقهای رسانهای خود، چند سالی است که قصد دارند فضای فکری مردم ایران را به سمتی هدایت کنند تا در هر مشکل اجتماعی، اقتصادی و حتی خانوادگی، مقصر اصلی را ساختار کلی نظام موجود به خصوص مسئولین نظام سیاسی نشان دهند.
همچنین در جنگ نرم یکی از اهداف دشمن به وجود آوردن گسلهای اجتماعی میان مردم با مردم ومردم با حاکمیت است تا از این طریق تضادهایی را به وجود آورده و همبستگی اجتماعی و وحدت ملی را بر هم زنند.
رسانههای دشمن یک معظل اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و خانوادگی را به سرعت به ناکارآمد بودن نظام و مسئولین ارتباط میدهند. این امر هر چند در ابتدا کمی غیر حرفهای به نظر میرسد اما دشمنان آنقدر این باور را تکرار میکنند که برای مخاطب این امر ملکه میشود که در زمان مواجهه با یک مشکل، برای رهایی از عذاب وجدان، به سرعت و بدون تفکر مسئولین را مقصر اصلی مشکل خود بدانند.
در واقع طرح اصلی دشمن (مقبولیتزدایی) یعنی تغییر رفتارهای حمایتی از ساختار سیاسی موجود است و این امر را تا حدی ادامه میدهند که منجر به ناکارآمدی نظام موجود، بی کفایتی مسئولین، خود محور بودن و در نتیجه ایجاد بحران و تغییر نظام حاکمیت بینجامد.
البته فرهیختگان جامعه باید انتقادات عالمانه خود را به حاکمیت سیاسی داشته باشند اما اگر این گلایه و انتقادات به شکل افراط درآمد و هر آدمی در هر موضعی با هر سطح تحصیلاتی و با هر میزان تخصص در هر موضوع، گلایه بر عملکردی داشته باشد، آن وقت جامعه دچار هرج و مرج و بی ثباتی میشود.
برای روشن شدن این موضوع به چند مصداق توجه کنید:
«در یکی از خیابان های این شهر ترافیک درست شده است جلوترکه میرویم، متوجه میشویم که قسمتی از این خیابان بسته شده است و رفتگرها به زحمت مشغول پاک سازی زبالههای جوی آبی هستند که بر اثر انباشته شدن پوستهای میوه به خیابان سرازیر شده و عبور مرور اتوموبیلها را دشوار ساخته است.
برخی از مردم در ترافیک میگویند:« ببین چه کسی را گذاشته اند شهردار! راست میگن که این مسئولین فقط فکر منافع خودشون هستند»
کمی بالاتر از خیابان یک زوج جوانی در حالی که در اتومبیل خود نشستهاند موزی میخرند و پوست میوه را از شیشه به جوی آب پرتاب میکنند. آب هم پوست موز را میبرد و کمی پایین تر با چند پوست پرتغال همراه میکند، در جای دیگر هم یک بقل سطل زبالهاش را در جوی میریزد و آب روان تمامی زبالهها را به جوی اصلی خیابان میرساند؛ حال زمانی که این خانم و آقا در حال دشنام هستند، اگر بدانند که این جوی آب به خاطر 266 پوست موز و 150پوست پرتغال وآشغال های دیگر درست شده است بازهم مقصر اصلی را مسئولین نظام میدانند؟ در واقع انصاف این بود که اگر هم میخواستند انتقادی داشته باشند، این انتقاد را باید بین 416 نفر از جمله خودش تقسیم میکردند.
یا باید حداقل از خود میپرسیدند که اگر مسئولین به فکر مردم و این معظل نبودند، پس چرا این رفتگرهای شهرداری مشغول پاک سازی جوی خیابان هستند؟!
اگر این افراد قبل ازدشنام دادن کمی فکر میکردند که این مشکل از کجا نشأت گرفته است و چه افرادی در به وجود آمدن این مشکل مقصر هستند. دیگر وقتی شاهد ریخته شدن زبالهای بر روی زمین بودند به فرد متخلف تذکر میدادند که این کار را انجام ندهد چرا که او نتیجه این منکر را در عمل دیده است.
لازم به ذکر است که انتقاد صحیح از مدیران و مسولان بخشی از واقعیات و ضروریات یک نظام مقتدر است.
و یا این اتفاق:
(خانمی بالای پلههای برقی ایستگاه مترو ایستاده است و دائم به مسئولین فحش و ناسزا میگوید. وقتی علت را از او جویا میشوی، میگوید:«چرا این پلههای برقی خراب است؟ آخر فکر منِ پیرزن را نمیکنند که چطور باید این پله را با این کمر دردم طی کنم، این چه مملکتیه!.. » خانم دیگری با شنیدن این حرف گفت:«این مملکت کجاش درسته که پله برقیش درست شده باشه! و...» در همین صحبتها یکی از نظافتچیهای مترو سعی میکند آن خانم معترض را آرام کند برای همین واقعیت را میگوید:«من دیدم که چند جوان بی فرهنگ برای اینکه دوستانش را بخنداند کلید این پلهها را زدند و الان دو دقیقه است که پله برقی خاموش شده است؛ الان هم اگر کمی صبر کنید مأمور فنی مترو درستش میکند» پیرزن هم بدون اعتنا به صحبتهای کارگر مترو از پلههای با ناسزا پایین میآمد و در مترو هم گلایه خود را به مسافران اطراف خود بازگو میکرد.
این معظل نشانگر این است که این خانم در دوران کودکی و جوانی نتوانسته است موضوعات را در ذهن خود تفکیک دهد و برای رهایی از وضع موجود تنها راه آرام شدن را اعتراض به مسولین کشورمیداند. فارغ از اینکه بداند این پله تنها 5 دقیقه آن هم بر اثر شیطنت یک پسری بی فرهنگ که شاید هم پسر خود او باشد صورت گرفته است.
مثالی دیگر:
فرض کنید شخصی خانهای غیر قانونی در یکی از محله های قدیمی تهران ساخته است. بعد از گذشت 5 سال به او اطلاع میدهند که به علت آنکه خانه در طرح اتوبان است باید آن را تخریب کنند و معادل آن مبلغ و یا خانه ای را به او ساکنین بپردازند و از آنجایی که این فرد این خانه را غیر قانونی ساخته است مبلغی به او تعلق نمیگیرد.
حال زمانی که ماشین لودر در حال تخریب خانه است، مادر این خانه ناله و نفرین را روانه مسئولین میکند و فرزند این خانواده که از مدرسه آمده است با دیدن گریه مادر و تخریب خانه به وسیله لودری که اکنون به نماد حاکمیت تبدیل شده است در ذهن خود تصویری منفی نسبت به نظام حاکم تجسم میکند، کودکی که دیگر در آینده نمیتوان به راحتی غبار بدبینی را از ذهن او پاک کرد. همان کودک شاید در آینده فردی بشود که برای خنداندن دوستش (در داستان قبلی)، به مردم آزار میرساند.
در اینجا پدر و مادر این خانواده کار غیر قانونی خود را حق مسلم خود میدانند و از طرفی علت تخریب این خانه را به درستی درک نکردهاند.
حال اگر پدر این خانواده، خانه خود را غیر قانونی نمیساخت و از طرفی دیگر خود و خانوادهاش را توجیه میکرد که با تخریب این خانه اتوبانی که مشکل ترافیک را حل میکند، احداث میشود، آیا باز هم اینچنین از مسئولین گلایه میکردند؟
البته در اینکه برخی از مسئولین در مواردی کوتاهی هایی را انجام میدهند شکی نیست و مردم باید حق خود را مطالبه کنند. اما چه خوب است که قبل از تصمیم گیری و اتهام قرار دادن مسئولین از خود بپرسیم که چه کسانی در پدیدآمدن این معضل شریک هستند و آیا آن مسولان کسی است غیر از پدر برادر و یا یکی از اقوام دورمان ؟
چه خوب است از خود بپرسیم که وقتی یک راننده تاکسی که پدر خودمان است، وقتی کرایه را بیشتر از نرخ مصوب از مسافر میگیرد، چه تضمینی وجود دارد که او زمانی که مسئول کشور میشود در حد اندازه خود حق مردم را پایمال نکند؟
درست است که مسئولان وظیفه دارند که برای خدمت گزاری تمام هم غمشان را برای مردم خرج کنند ولی چقدر خوب است که این جمله امام خمینی (ره) را همیشه در ذهن خود مرور کنیم که:«نگوئید این انقلاب برای ما چه کرد؟ بلکه بگویید ما برای این انقلاب چه کرده ایم؟»
اینجاست که متوجه میشویم که اگر افراد یک جامعه هر یک به وظایف خود عمل کنند و به فکر یکدیگر باشند یعنی مشکلات اجتماع را بر مشکلات شخصی خود ترجیح دهند یا به تعبیر دیگر منافع ملی را فدای منافع شخصی خود نکنند، فضای اجتماع به دور از هیاهو و جنجال رو به قانون گرایی و محبت پیش میرود و در نهایت آرامش را برای تک تک اعضای آن جامعه به ارمغان میآورد.
.............................................................